کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردش بیرون شهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
revolution
گردش 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] حرکت یک جِرم به دور جِرم دیگر، مانند سیارات به دور خورشید یا اقمار به دور سیارات متـ . حرکت انتقالی 2
-
protected turning
گردش ایمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی گردش در تقاطع که با نصب چراغ راهنمایی و اختصاص زمان جداگانه ایمن شده باشد
-
closed circulation
گردش بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] شارش شاره درون یک خط جریان بسته
-
filter turn
گردش تقدمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حرکتی گردشی که در ضمن انجام آن باید حق تقدم وسایل نقلیه و عابران پیاده را رعایت کرد
-
atmospheric circulation
گردش جوّ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] حرکتهای جوّ در بالای سطح زمین
-
general circulation
گردش کلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] حرکتهای بزرگمقیاس، هزار کیلومتر یا بیشتر، جوّ با توصیف آماری
-
زمانه گردش
لغتنامه دهخدا
زمانه گردش . [ زَ ن َ / ن ِ گ َ دِ ] (ص مرکب ) زمان سیر. سریعالسیر : زمانه گردش و اندیشه رفتارچو شب کارآگه و چون صبح بیدار. نظامی .رجوع به زمانه ، زمان و زمان سیر شود.
-
سال گردش
لغتنامه دهخدا
سال گردش . [ گ َ دِ ] (اِ مرکب ) عبارت از شروع شدن سال نو از جلوس . (آنندراج ). شروع سال نو از جلوس پادشاه . (استینگاس ص 642) : و آن ساعت که شمس بدرجه ٔ اعتدال ربیعی رسید وقت سال گردش در آن سرای بتخت نشست و تاج بر سر نهاد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 32...
-
غلام گردش
لغتنامه دهخدا
غلام گردش . [ غ ُ گ َ دِ ] (اِ مرکب ) دیواری باشد حائل میان حرم سرا و دیوانخانه و در رباطات ولایات پیش حجره ها برآرند. (آنندراج ) (بهار عجم ). راهرو. کریدور .اطاقی که میان دو اطاق واقع شود و به هر دو آنها راه داشته باشد. ایوان دور عمارت . (فرهنگ نظام...
-
آب گردش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (کشاورزی) 'ābgardeš ۱. نوبت آب گرفتن برای کشتزار.۲. تندرو: ◻︎ آبگردش مرکبی کز چابکی هنگام تک / نعل سخت او ز خاک نرم انگیزد غبار (ازرقی: ۲۴).
-
گردش کنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) gardeškonān در حال گردش کردن.
-
rate of turn, RoT
آهنگ گردش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سرعت گردش شناور که برحسب درجه در ثانیه سنجیده میشود
-
cornering speed
سرعت گردش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] سرعت خودرو در هنگام پیمودن پیچ مسیر
-
turning circle
دایرۀ گردش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مسیری دایرهای که شناور با گرداندن کامل سکان به یک سمت و با تمام سرعت طی میکند
-
transfer 4
عرض گردش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کل جابهجایی عرضی شناور در هنگام گردش