کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردآمون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گردآمون
لغتنامه دهخدا
گردآمون . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) گرداگرد. پیرامون : الحماره ؛ آنچه گردآمون حوض نهند تا آب نرود. (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
پیرامون
لغتنامه دهخدا
پیرامون . (اِ) حوال . حول . حولیة. پیرامن . گرد. دور. گردامون . حریم . حوالی . اطراف . دورتادور. گرداگرد. دوروبر. اکناف . گردبرگرد : ترکان البته پیرامون ما نگشتند که ایشان نیز بخویشتن مشغول بودند. (تاریخ بیهقی ص 622). فرمود که شما را نهی کردم و گفتم ...