کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرجان
لغتنامه دهخدا
گرجان . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند، واقع در 8هزارگزی باختر خوسف ، کنار راه مالرو عمومی خوسف به خور. هوای آن گرمسیر و دارای 20 تن جمعیت است .آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فر...
-
گرجان
واژهنامه آزاد
گرجان روستایی است که در استان اردبیل، شهرستان اردبیل، بخش مرکزی، دهستان سَردابه قرار دارد.
-
واژههای مشابه
-
گرجان سو
لغتنامه دهخدا
گرجان سو. [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است جزء دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت ، واقع در 10هزارگزی شمال خاوری رودبار و خاور سفیدرود. دارای 43 تن جمعیت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
جستوجو در متن
-
خصمانه
لغتنامه دهخدا
خصمانه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) دشمنانه . دشمن وار. (یادداشت بخط مؤلف ) : خصمانه چون بجنگ درآید بر در ضرب بر خصم کارزار کند روزگار زار. سوزنی .در کشتن خود یارم من با تو چه غم دارم گرجان و دل خسرو خصمانه برون آید. امیرخسرو (از آنندراج )...
-
خاتم
لغتنامه دهخدا
خاتم . [ ت َ / ت ِ ] (ع اِ) بکسر تاء و بفتح آن انگشتری . (غیاث اللغات ). و این مؤلف نویسد که مختار فصحای عجم بفتح است و یکی از ثقات در تألیف خود نوشته که خاتم بفتح تاءفوقانی مهر و انگشتری و جز آن که بدان مهر کنند. چه ، فاعل [ بکسر ] و بفتح عین بمعن...