کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گربه رقصائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گربه شاندن
لغتنامه دهخدا
گربه شاندن . [گ ُ ب َ / ب ِ دَ ] (مص مرکب ) فریفته شدن : هرگز به دروغ این فرومایه جزجاهل و غمر گربه کی شاند. ناصرخسرو (از امثال و حکم دهخدا).به حسرت جوانی به تو بازنایدچراژاژ خایی چرا گربه شانی .ناصرخسرو.
-
گربه کوره
لغتنامه دهخدا
گربه کوره . [ گ ُ ب َ/ ب ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) رجوع به گربه ٔ کور شود.
-
گربه بازی
لغتنامه دهخدا
گربه بازی . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) با گربه بازی کردن . گربه را دوست داشتن و با او وررفتن .
-
گربه پای
لغتنامه دهخدا
گربه پای . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) آنکه پای چون گربه دارد شکاف شکاف . آنکه پای پهن دارد : پیسی و ناسورکون و گربه پای خایه غر داری تو چون اشتردرای .رودکی .
-
گربه چشم
لغتنامه دهخدا
گربه چشم . [ گ ُ ب َ / ب ِ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) کسی که مردمک عمودی دارد. کاس . ازرق . زرقاء. زاغ چشم . کبودچشم : صالح گفت : چه خواهید؟ گفتند: آن خواهیم که از این کوه سنگ خارا شتری بیرون آوری ماده با بچه ٔ سرخ موی و گربه چشم . (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلع...
-
گربه چشمی
لغتنامه دهخدا
گربه چشمی . [ گ ُ ب َ/ ب ِ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) کبودچشمی . زاغ چشمی . ازرقی . داشتن چشمی آنچنان گربه . رجوع به گربه چشم شود.
-
گربه دله
لغتنامه دهخدا
گربه دله . [ گ ُ ب َ / ب ِ دَ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) راسو. (ناظم الاطباء).
-
گربه رقصانی
لغتنامه دهخدا
گربه رقصانی . [ گ ُ ب َ/ ب ِ رَ ] (حامص مرکب ) رجوع به گربه رقصاندن شود.
-
گربه رو
لغتنامه دهخدا
گربه رو. [ گ ُ ب َ / ب ِ رَ / رُو ] (اِ مرکب ) سوراخی که گربه از آن تواند رفتن و آمدن . سوراخی به دیوار و غیره که گربه از آن تواند گذشتن . تنبوشه . || در اصطلاح ساختمان ، سوراخهای هواکش که زیر کف اطاق ها سازند که رطوبت و ابخره ٔ زمین بیرون کنند.
-
گربه روی
لغتنامه دهخدا
گربه روی . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) ناسپاس : جز بمادندر نماند این جهان گربه روی با پسندر کینه دارد همچو با دختندرا.رودکی .
-
گربه سان
لغتنامه دهخدا
گربه سان . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) کنایه از محیل و مکار چه حیله هائی که گربه در گرفتن موش میکند مشاهده گردیده باشد. (آنندراج ). محیل . مکار. فریب دهنده . (از برهان )(از آنندراج ). به عقیده ٔ علامه ٔ دهخدا صحیح کلمه «گربه شان » و صحیح گربه سانی ، ...
-
گربه شانی
لغتنامه دهخدا
گربه شانی . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) فریفتگی . مکاری : و آن را به حیلت بلا بندی توان کرد و گربه شانی توان به میان آورد. (کلیله و دمنه ) . رجوع به گربه شاندن شود.
-
گربه گون
لغتنامه دهخدا
گربه گون . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) بمعنی گربه سان که کنایه از فریب دهنده و دغل باز و محیل باشد. (برهان ) (غیاث ). ظاهراً بقیاس گربه سان ساخته شده است : از این گربه گون خاک تا چندچندبه شیری توان کردنش گرگ بند.نظامی .
-
Felidae
گربهایان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای از راستۀ گوشتخوارسانان با بدن لاغر و نرم و صورت کوچک و چنگالهای بزرگ و قوی و دم بلند که بسیار چابک هستند
-
گربه بید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] gorbebid = بیدمشک