کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گربه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گربه
/gorbe/
معنی
پستانداری کوچک، گوشتخوار، و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیلهای دراز، موهای نرم، و چنگالهای تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک، و ماهی را شکار میکند و غالباً شبها به شکار و دزدی میپردازد. چشمهایش در تاریکی میدرخشد و مردمک آن در تاریکی گِرد و در روشنایی روز شبیه خط عمودی باریکی میشود.
〈 گربهٴ وحشی: (زیستشناسی) نوعی گربۀ بیابانی که جثهاش از گربۀ خانگی بزرگتر است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پیشی، سنور
دیکشنری
puss, tabby
-
جستوجوی دقیق
-
گربه
لغتنامه دهخدا
گربه . [ گ ُ ب َ ] (اِخ ) در چهارفرسخی کمتر شمال احمدحسین است . (فارسنامه ٔ ناصری ص 280).
-
گربه
لغتنامه دهخدا
گربه . [ گ ُ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر که در 34000گزی جنوب خاور دیلم و کنار راه فرعی گناوه به هندیجان و دیلم واقع شده است . منطقه ای گرمسیر و مالاریائی و دارای 326 تن جمعیت است . آب آن از چاه تأمین میشود و محصول آن...
-
گربه
لغتنامه دهخدا
گربه . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (اِ)در پهلوی گوربک . جانوری است از تیره ٔ گربه از رسته ٔ گوشتخواران که در غالب خانه ها هست . چنگالها، دندانها و نیش بسیار تیز دارد در هر آرواره ای دارای شش دندان پیشین ، دو نیش و نیش آسیاست . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ...
-
گربه
واژگان مترادف و متضاد
پیشی، سنور
-
گربه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gurbak] ‹گربک› (زیستشناسی) gorbe پستانداری کوچک، گوشتخوار، و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیلهای دراز، موهای نرم، و چنگالهای تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک، و ماهی را شکار میکند و غالباً شبها به شکار و دزدی میپردازد. چشمه...
-
گربه
فرهنگ فارسی معین
(گُ بِ) [ په . ] (اِ.) حیوانی است پستان دار و گوشت خوار از تیرة گربه سانان ، دارای جثه ای نسبتاً کوچک ، سرِ گرد، سبیل های حساس ، گوش های راست و متحرک و پنجه ها و دندان هایی تیز. این حیوان به بی صفتی و نمک نشناسی معروف است . ؛ ~را دم حجله کشتن کنای...
-
گربه
دیکشنری فارسی به عربی
قط , قطة , هرة
-
گربه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: mali طاری: meli طامه ای: meli طرقی: meli کشه ای: meli نطنزی: mali
-
واژههای مشابه
-
گربه ٔ باطلاقی
لغتنامه دهخدا
گربه ٔ باطلاقی . [ گ ُ ب َ / ب ِی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گربه ٔ باطلاقی حیوانی است که در نواحی گیلان و طارم و مازندران یافت میشود.
-
گربه ٔ براق
لغتنامه دهخدا
گربه ٔ براق . [ گ ُ ب َ / ب ِ ی ِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از گربه که مویهای بدنش به نسبت از گربه های دیگر بلندتر و براق باشد : حریف شاهسواری که میتواند شدکه هست شیر فلک گربه ٔ براق او را.(از آنندراج ).
-
گربه ٔ خلاف
لغتنامه دهخدا
گربه ٔ خلاف . [ گ ُ ب َ / ب ِ ی ِ خ ِ / خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گربه بید. (آنندراج ) : گر پادشاه نامیه را تقویت کندخون پلنگ چرخ خورد گربه ٔ خلاف .رکنای مسیح کاشی (از آنندراج ).
-
گربه ٔ دشتی
لغتنامه دهخدا
گربه ٔ دشتی . [ گ ُ ب َ / ب ِ ی ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاهی است خوشبوی که آن را به عربی اذخر گویند. (برهان ) (آنندراج ). || نوعی از گربه است . ضیون . (مهذب الاسماء) (دهار). نوعی از گربه است که از پوست آن دم آهنگری درست میکنند، مانند پوست وشق...
-
گربه ٔ روس
لغتنامه دهخدا
گربه ٔ روس . [ گ ُ ب َ / ب ِی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گربه ٔ خانگی چرا که در ایران اکثر گربه ٔ روس می پرورند. (غیاث ) (آنندراج ).
-
گربه ٔ زباد
لغتنامه دهخدا
گربه ٔ زباد. [ گ ُ ب َ / ب ِ ی ِ زَ / زُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) علامی در آئین اکبری نوشته که تراوش مستی جانوری است گربه آسا لختی بزرگتر از وی و پوز او درازتر از «سامترائی » از جمع اقسام او گزیده تر بود و آن چکیده زردی آمیز است و آن جانور در زیر د...