کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرایش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گرایش
/gerāyeš/
معنی
۱. قصد؛ آهنگ.
۲. تمایل؛ میل و رغبت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. انحراف
۲. تمایل، میل
۳. آهنگ، قصد، گروش
۴. رویکرد
دیکشنری
attitude, attraction, bent, bias, disposition, drift, fancy, gravitation, interest, ism, leaning, penchant, proclivity, sentiment, set, streak, tendency, tenor, trend, turn, warp
-
جستوجوی دقیق
-
گرایش
لغتنامه دهخدا
گرایش . [ گ َ / گ ِ ی ِ ] (اِمص ) (از: گرای + ش ، اسم مصدر). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به اسم مصدر تألیف همین نگارنده شود. میل وخواهش . (برهان ). میل . رغبت . (از غیاث ) : کنون من تو را آزمایش کنم یکی سوی رزمت گرایش کنم . فردوسی .نه گاه بسو...
-
گرایش
واژگان مترادف و متضاد
۱. انحراف ۲. تمایل، میل ۳. آهنگ، قصد، گروش ۴. رویکرد
-
tropism, topotaxis
گرایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] حرکت جهتدار گیاه یا یکی از اندامهای آن در نتیجۀ اثر محرک بیرونی
-
گرایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹گراهش› gerāyeš ۱. قصد؛ آهنگ.۲. تمایل؛ میل و رغبت.
-
گرایش
فرهنگ فارسی معین
(گِ یِ) (اِمص .) 1 - میل و رغبت . 2 - قصد، اراده ، آهنگ . 3 - سرپیچی ، نافرمانی . 4 - سنجش ، توزین .
-
گرایش
دیکشنری فارسی به عربی
توجيه , جاذبية , موقف , ميل ، اِتِّجاهٌ
-
واژههای مشابه
-
تک گرایش (دارای گرایش واحد)
دیکشنری فارسی به عربی
وَحيدُ الاتِّجاه (ذُواتِّجاهٍ واحِد)
-
paranoid tendency
گرایش بدگمانانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تمایل به بیاعتمادی و باورهای بدگمانانه و دید منفی نسبت به خود و دیگران
-
pressure tendency, barometric tendency
گرایش فشار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مقدار و چگونگی تغییر فشار در دورۀ زمانی معین
-
glancing angle
زاویۀ گرایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] زاویۀ بین باریکۀ ذرات یا پرتوِ فرودی با سطح تحت تابش
-
گرایش داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
ادر
-
گرایش اصولی
دیکشنری فارسی به عربی
اِتِّجاهًٌ أصُولي
-
گرایش بنیادی
دیکشنری فارسی به عربی
اِتِّجاهًٌ أصُولي
-
گرایش عمومی
دیکشنری فارسی به عربی
اِتّجاهٌ عامٌّ