کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرانی کوانتومی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
gravity field, gravitational field 2
میدان گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] میدان ربایش گرانشی در سطح یک سیّاره یا دیگر اجسام آسمانی متـ . میدان گرانی زمین Earth’s gravity field
-
gravity wave, gravitational wave 2
موج گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، ژئوفیزیک، علوم جَوّ] نوعی آشفتگی موج که در آن شناوری بر بستههایی که از ترازمندی آبایستایی (hydrostatic) خارج شدهاند، اثر بازگردانندگی دارد
-
گرانی گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گرانیگاه› (فیزیک) gerānigāh مرکز ثقل.
-
gravity disturbance, gravitational disturbance
آشفتگی گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] اختلاف میان گرانی مشاهدهشده و گرانی بهنجار در همان نقطه
-
gravity vector
بُردار گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نیروی گرانی بر یکای جِرم در هر نقطه
-
gravity survey
برداشت گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] اندازهگیری اختلاف شتاب گرانی در ایستگاههای مختلف سطح زمین
-
gravity reduction
برگردان گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] اِعمال تصحیحهای هوای آزاد و بوگه و همایستایی و غیره بر روی اندازهگیریهای گرانی
-
gravity network
شبکۀ گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] شبکهای از ایستگاهها که در آنها مشاهدات گرانی انجام شده است
-
gravity network
شبکۀ گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] شبکهای از ایستگاهها که در آنها مقدار گرانی اندازهگیری میشود
-
acceleration of gravity
شتاب گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] شتاب یک جسم براثر ربایش گرانشی یک سیّاره متـ . شتاب سقوط آزاد acceleration of free fall گرانی ظاهری apparent gravity
-
گرانی کردن
فرهنگ فارسی معین
(گِ. کَ دَ) (مص ل .) سبب ملال بودن .
-
جان گرانی
لغتنامه دهخدا
جان گرانی . [ گ ِ ] (حامص مرکب ) عمل جان گران . سخت جانی : جوانی و از عشق پرهیز کردن چه باشد ندانی بجز جان گرانی . فرخی .ترسم که این را از جان گرانی نی قدر آری نی قدر دانی .خاقانی (از آنندراج ).
-
دل گرانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] delgerāni آزردگی؛ رنجیدگی.
-
gravity station
ایستگاه گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ایستگاهی که در آن مقدار گرانی اندازهگیری میشود
-
gravity wind
باد گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بادی که براثر شارش هوای سرد به سوی پایین شیب میوزد و عامل آن اختلاف چگالی هوا بر روی یک تراز در روی شیب و دور از شیب است