کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرانیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرانیک
لغتنامه دهخدا
گرانیک . [ گ ِ ] (اِخ ) رودی است که آب آن نزدیک سیزیکوس ... به دریای مرمره میریزد. (تاریخ ایران تألیف سایکس ترجمه ٔ فخر داعی ص 328). رجوع به ایران باستان ص 1250 شود.
-
گرانیک
لغتنامه دهخدا
گرانیک .[ گ ِ ] (اِخ ) (جنگ ...) جنگی که اسکندر مقدونی در 334 ق . م . با ایرانیان در کنار رود گرانیک کرده . در روایت دیودور چنین است که سپاه سواره نظام ایران شکست خوردند و پیاده نظام هم پای نیفشردند. روایت آریان هم مانند دیودور است ، فقط راجع به بعض ...
-
جستوجو در متن
-
غرانیق
لغتنامه دهخدا
غرانیق . [ غْرا / غ ِ ] (اِخ ) تلفظ ترکی از گرانیک .رجوع به گرانیک شود.
-
کلیتوس
لغتنامه دهخدا
کلیتوس . [ کْلی / ک ِ ] (اخ ) سردار سپاه و دوست صمیمی اسکندر بود که جان او را در جنگ گرانیک نجات داد اما خود سرانجام بدست اسکندر کشته شد. (از ایران باستان ج 2 ص 1727 تا 1737).
-
ارت بارس
لغتنامه دهخدا
ارت بارس . [ اَ ت ُ رِ ] (اِخ ) ظاهراً اصل نام آربوپالس که آریّان مورخ او را در زمره ٔ سرداران پارسی که در جنگ داریوش سوم و اسکندر در گرانیک (334 ق . م .) کشته شدند، یاد کند. (ایران باستان ص 1255).
-
ارسامن
لغتنامه دهخدا
ارسامن . [ اَ م ِ ] (اِخ ) والی ایرانی که در جنگ داریوش سوم و اسکندر در گرانیک (334 ق . م .) با مِم نُن یونانی فرماندهی جناح چپ سپاه داریوش را داشت و هر یک از آن دو بر دسته های خود ریاست داشت . آرّیان مورخ نام او را ارسامِس نوشته و همین باید صحیح باش...
-
سپهرداد
لغتنامه دهخدا
سپهرداد. [ س ِ پ ِ ] (اِخ ) داماد داریوش ، والی ولایت ینیانی و سردار جنگ گرانیک که در شجاعت ممتاز بود. وی با سپاهی نیرومند بهمراهی چهل تن از خویشاوندان خود که همه مردمی جنگی بودند، به مقدونیها حمله کرد و بسیاری ازسپاهیان دشمن را مجروح و مقتول ساخت ، ...
-
ارسان
لغتنامه دهخدا
ارسان . [ اَ ] (اِخ ) از طرف داریوش سوم حاکم ناحیه ٔ دربند کیلیکیه بود. وی میتوانست بموقع بلندیهائی را که بر تنگ مزبور مشرف است ، اشغال کند و با بهره مندی از عبور قشون اسکندر مانع شود، چه سپاهیان اسکندر میبایست از پای کوه و از معبر چنان تنگی که ذکر ش...
-
پارمنین
لغتنامه دهخدا
پارمنین . [ م ِ ی ُ ] (اِخ ) از سرداران بزرگ فیلفوس (فیلیپ ) و اسکندر مقدونی در سال 336 ق . م . که فیلفوس تدارکات جنگ را برای حمله ٔ به ایران به اتمام رسانید پارمنین سردار خود را با سرداری دیگر بنام آثّالوس به آسیا گسیل کرد تاشهرهای یونانی آسیای صغیر...
-
داریوش سوم
لغتنامه دهخدا
داریوش سوم . [ دارْ ش ِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) این شاه که او را در کتب پهلوی «داراپسر دارا» خوانده اند فرزند آرسان بوده و آرسان پسر استن و نوه ٔ داریوش دوم است . بنابراین داریوش سوم نسبش با فاصله ٔ سه نسل به داریوش دوم میرسد و بهمین جهت او را «پسر دارا» (...