کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گراد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کیرفوگراد
لغتنامه دهخدا
کیرفوگراد. [ رُ ف ُ گْرا / گ ِ ] (اِخ ) نام قدیمی آن «الیزاوت گراد». شهری است در اتحاد جماهیر شوروی که در «اوکراین » واقع است و 153000 تن سکنه دارد. (از لاروس ).
-
گالیوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gallium] (شیمی) gāliyom فلز کمیاب نقرهایرنگ که در حرارت ۳۰ درجه سانتیگراد ذوب میشود و در ساخت دماسنج برای دماهای بالا و به عنوان نیمهرسانا به کار میرود.
-
اندیوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: indium] (شیمی) 'andiyom فلزی نرم، نقرهایرنگ، سمّی، و قابل تورق و مفتول شدن که در حرارت ۱۵۵ درجۀ سانتیگراد ذوب میشود و در تهیۀ مواد نیمهرسانا و مواد دندانسازی به کار میرود.
-
آهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āhen, āsīn] (شیمی) 'āhan ۱. فلزی خاکستریرنگ، چکشخور و رسانای جریان الکتریسته که در هوای مرطوب به راحتی زنگ میزند. در ۱۵۳۰ درجه سانتیگراد گداخته میشود و در ۸۰۰ درجه نرم و سرخ میگردد. در صنعت کاربرد فراوان دارد.۲. هر چیزی که از ...
-
کالری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: calorie] kālo(e)ri ۱. (فیزیک) واحد اندازهگیری گرما، برابر با گرمایی که یک سانتیمتر مکعب آب مقطر را یک درجۀ سانتیگراد گرمتر میکند.۲. (زیستشناسی) میزان گرما یا انرژی حاصل از سوختوساز مواد غذایی در داخل سلولهای بدن.
-
ارمیتاژ
لغتنامه دهخدا
ارمیتاژ. [ اِ ] (اِخ ) (کاخ و موزه ٔ ...) قصری که به امر کاترین دوم در سن پترزبورگ (لنین گراد) در سال 1785 م . ساخته شده و موزه ٔآن دارای یکی از زیباترین تالارهای نقاشی اروپاست .
-
اشلوسلبورگ
لغتنامه دهخدا
اشلوسلبورگ . [ اِ س ِ ] (اِخ ) نام قصبه ای در ایالت پترزبورگ (لنین گراد) روسیه است که در 32هزارگزی مشرق پترزبورگ در ساحل دریاچه ٔ لادوکا و شط نوا واقع شده است . اینجا محبس و تبعیدگاه متهمان سیاسی بود و ایوان ششم را هم در همین محل بازداشته بودند.
-
امیرپازواری
لغتنامه دهخدا
امیرپازواری . [ اَ ] (اِخ ) شاعری از مردم پازوار (قریه ای به بابلسر مازندران ) که بزبان طبری شعر می گفته است و دیوان او در پطرزبورغ (لنین گراد) بطبع رسیده است . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به امیر (نام آهنگ ) شود.
-
سرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: srpīn] ‹اسرب› (شیمی) sorb فلزی نرم، چکشخور، قابل تورق و کمدوام به رنگ خاکستری که در مجاورت هوا تیره و در ۳۲۷ درجه سانتی گراد حرارت ذوب میشود. برای ساختن ساچمه، گلوله، حروف چاپخانه و روکش سیمهای برق به کار میرود.
-
پترسبورگ
لغتنامه دهخدا
پترسبورگ . [ پ ِ ت ِ ] (اِخ ) یا سَن پترسبورگ . سَن پطرزبورغ . پطرزبورغ . پتروگراد. که اکنون لنین گراد نامیده میشود. این شهر در دوره ٔ تزارها پایتخت روسیه بود و در مصب رود نِوا در 2720 هزارگزی شمال شرقی پاریس واقع است . سکنه ٔ آن 3191400 تن است و عما...
-
آهک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āhak جسمی جامد و سفید و جذبکنندۀ رطوبت که از پختن سنگ آهک در کورههای مخصوص در حرارت ۱۰۰۰ درجۀ سانتیگراد به دست میآید. در کارهای ساختمانی، صابونپزی، قندسازی، دباغی و ساختن پتاس و سود به کار میرود؛ اکسیدکلسیم.
-
پلتاوا
لغتنامه دهخدا
پلتاوا. [ پ ُ ] (اِخ ) نام شهری در اوکرانی در مغرب خارکف و 1400هزارگزی جنوب شرقی لنین گراد. دارای نودودو هزار تن سکنه . شارل دوازدهم پادشاه سوئد بسال 1709م . در این محل از پطر کبیر شکست یافت . رجوع به پطر کبیر شود.
-
تسارسکویی - سلو
لغتنامه دهخدا
تسارسکویی - سلو. [ ک ُ س ِ ل ُ ] (اِخ ) از شهرهای روسیه که امروز نامش پوشکین است و از 1920 تا 1937 م . آن رادتسکویی سلو می نامیدند. این شهر در حوالی لنین گراد واقع است و در گذشته اقامتگاه تابستانی تزارهای روسیه بود و 50000 تن سکنه دارد.
-
درجة
لغتنامه دهخدا
درجة. [ دَ رَ ج َ ] (ع اِ) پایه و نردبان . (منتهی الارب ). مرقاة. (اقرب الموارد). ج ، دَرَج َ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پایگاه . (منتهی الارب ). طبقه ای از مراتب ، و از آن جمله است در قرآن : و رفعبعضهم درجات . (قرآن 253/2). و نیز از آنست درج...
-
کدواده
لغتنامه دهخدا
کدواده . [ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (از کد بمعنی کده + واده ) (یادداشت مؤلف ). بنای دیوار عمارت و خانه را گویند. (برهان ). بنای خانه را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ). بنیادخانه . (اوبهی ) : دنیا دار محنت است و ویرانه ٔ مصیبت مفازه ٔ اندوه و پت...