کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گذشت
/gozašt/
معنی
۱. [مجاز] گذشتن؛ گذر کردن: ◻︎ هر که نامخت از گذشت روزگار / نیز ناموزد ز هیچ آموزگار (رودکی: ۵۳۲).
۲. [مجاز] بخشش؛ بخشایش.
۳. [مجاز] صرف نظر کردن از چیزی.
〈 گذشت داشتن: (مصدر لازم) [مجاز] عفو و بخشایش داشتن.
〈 گذشت کردن: (مصدر لازم) [مجاز] عفو کردن؛ بخشودن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اغماض، بخشایش، بخشودن، چشمپوشی، درگذشتن، سماحت، عفو، عفو، لوطیگری
۲. سپری، گذر
فعل
بن گذشته: گذشت کرد
بن حال: گذشت کن
دیکشنری
forbearance, forgiveness, generosity, go-by, lenity, mercy, pardon, passage, passing, progress, quarters, remission, sufferance, tolerance, toleration
-
جستوجوی دقیق
-
گذشت
لغتنامه دهخدا
گذشت . [ گ ُ ذَ ] (اِ) راه . (اوبهی ) (برهان ) (جهانگیری ). راه و گذرگاه . (غیاث ) : بشد گیو با خستگان سوی کوه ز جان گشته سیر و ز گیتی ستوه سبک خستگان را سوی دژ کشیدز آسودگان لشکری برگزیدچنین گفت کاین کوه سرخان ماست بباید کنون خویشتن کرد راست طلایه ز...
-
گذشت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغماض، بخشایش، بخشودن، چشمپوشی، درگذشتن، سماحت، عفو، عفو، لوطیگری ۲. سپری، گذر
-
گذشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) gozašt ۱. [مجاز] گذشتن؛ گذر کردن: ◻︎ هر که نامخت از گذشت روزگار / نیز ناموزد ز هیچ آموزگار (رودکی: ۵۳۲).۲. [مجاز] بخشش؛ بخشایش.۳. [مجاز] صرف نظر کردن از چیزی.〈 گذشت داشتن: (مصدر لازم) [مجاز] عفو و بخشایش داشتن.〈 گذشت کردن: (مصدر...
-
گذشت
فرهنگ فارسی معین
(گُ ذَ) (اِمص .) بخشش ، چشم - پوشی .
-
گذشت
دیکشنری فارسی به عربی
عفو , مغفرة ، اِجْتازَ ، إِجْتَسَرَ
-
واژههای مشابه
-
گذشت کردن
لغتنامه دهخدا
گذشت کردن . [ گ ُ ذَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عفو کردن . بخشیدن . اغماض کردن . هبه کردن .
-
گذشت داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) (مص ل .) بخشش داشتن .
-
گذشت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) عفو کردن ، بخشیدن .
-
رفت گذشت
لغتنامه دهخدا
رفت گذشت . [ رَ گ ُذَ ] (اِ مرکب ) ماضی و زمان ماضی . (ناظم الاطباء).
-
بی گذشت
لغتنامه دهخدا
بی گذشت .[ گ ُ ذَ ] (ص مرکب ) (از: بی + گذشت ) بی اغماض . کم عفو. که هیچ عفو و اغماض ندارد: دشمنی بی گذشت داریم . آدمی بی گذشت است . (یادداشت مؤلف ). || مردی بی گذشت ؛ بخیل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به گذشت شود.
-
گذشت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
امتنع عنه
-
گذشت زمان
دیکشنری فارسی به عربی
خطا
-
اگهی در گذشت
دیکشنری فارسی به عربی
نعي
-
رافت و گذشت
فرهنگ گنجواژه
رحم.