کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذرگاه آب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گذرگاه آب
لغتنامه دهخدا
گذرگاه آب . [گ ُ ذَ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرکن . جائی که آب عبور میکند چون جوی آب و مسیل . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). سوراخ آب . معبر. آب راهه . رجوع به گذرگاه شود.
-
واژههای مشابه
-
bus
گذرگاه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مسیری سختافزاری که بخشی از رایانه را به بخش دیگر مرتبط کند
-
check-in line 2
گذرگاه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خطوط یا محلهای وارسی بلیت که ممکن است با نرده از هم مجزا شوند
-
exchange hall
گذرگاه تعویض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] تالار عبورومرور مسافران برای دسترسی به قطارهای در حال تردد در خطوط یا مسیرهای موقت
-
access bus
گذرگاه دسترسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] گذرگاهی با سرعت صد کیلوبیت بر ثانیه برای واپایی نمایشگرهای رایانههای شخصی و فراهم کردن امکان ارتباط دوسویه بین نمایشگرها و سامانههای همساز
-
گذرگاه طاقدار
دیکشنری فارسی به عربی
رواق
-
گذرگاه سیل
واژهنامه آزاد
مسیل
-
distributed queue dual bus
گذرگاه دوسویۀ توزیعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] قرارداد ارتباطی لایۀ پیوند داده که برای استفاده در شبکههای کلانشهری تنظیم شده است اختـ . دوسوت DQDB
-
grade crossing traffic control device
تنظیمگر گذرگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] افزارهای که از آن برای محافظت یا اعلام خطر در تقاطع راهآهن و خیابان یا حملونقل عمومی هدایتشده و خیابان استفاده میشود
-
جستوجو در متن
-
مسیل
لغتنامه دهخدا
مسیل . [ م َ ] (ع اِ) آب رو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). جای روان شدن آب . (غیاث ). جای رفتن آب . (از فرهنگ نظام ). راه گذر آب هر جا که باشد. (مهذب الاسماء) (دهار). گذرگاه آب . آب کند. راه گذر آب به نشیب . راه گذر هین . ره...
-
آبراهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آبراه، آبره، آوره، آبْرو› 'ābrāhe ۱. راه آب؛ راهگذر آب؛ مجرای آب.۲. گذرگاه سیل.
-
آبراهه
فرهنگ فارسی معین
(هِ) (اِمر.) 1 - راه آب ، مجرای آب . 2 - گذرگاه سیل .
-
راه آب
لغتنامه دهخدا
راه آب .(اِ مرکب ) آبراه . آبراهه . گذر آب . گذرگاه آب . مجرای آب . راه ِ آب . و نیز رجوع به ترکیبات ذیل راه شود.