کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذار همه گیرشناختی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گذار اپیدمیولوژیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ← گذار همهگیرشناختی
-
vibrational transition
گذار ارتعاشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] گذار بین دو حالت کوانتیدۀ مولکولی که انرژیهای ارتعاشی متفاوت دارند
-
Auger transition
گذار اوژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← اثر اوژه
-
collective transition
گذار جمعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] گذاری که در آن هستۀ یک اتم از حالت جمعی به حالت دیگر میرود
-
rotational transition
گذار چرخشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] گذار بین دو تراز انرژی مولکول که تنها اختلافشان در انرژی چرخشی است
-
multipole transition
گذار چندقطبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] گذار از یک حالت انرژی به حالت دیگر با جذب یا گسیل فوتونی که ناشی از تابش چندقطبی است
-
dipole transition
گذار دوقطبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فرایندی که در آن اتم یا مولکول با جذب یا گسیل تابش از یک تراز انرژی به تراز انرژی دیگر میرود و تکانۀ زاویهای آن حداکثر یک واحد تغییر میکند
-
phase transition
گذار فاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← تبدیل حالت
-
allowed transition
گذار مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] گذار از یک حالت کوانتومی به حالتی دیگر که بنا بر قاعدههای گزینش امکانپذیر است
-
forbidden transition
گذار ممنوع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هر گذار میان دو حالت که قاعدههای گزینش را نقض کند
-
transition altitude, TA 2
فرازای گذار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ارتفاعی که با توجه به فشار هوا در نزدیکی فرودگاه تعیین میشود و فرازای واقعی هواگَرد باید به اندازۀ آن یا کمتر از آن باشد
-
نصیحت گذار
لغتنامه دهخدا
نصیحت گذار. [ ن َ ح َ گ ُ ] (نف مرکب ) آن که پندو اندرز عرضه می کند. (ناظم الاطباء). نصیحت کار. نصیحت گر. نصیحت گوی . (ازآنندراج ). نصیحت گزار : چو آگاه شد آن نصیحت گذارکه ازپند او گرم شد شهریار.نظامی (آنندراج ).
-
نکته گذار
لغتنامه دهخدا
نکته گذار. [ ن ُ ت َ / ت ِ گ ُ ](نف مرکب ) ظریف . لطیفه گو. باوقوف . (ناظم الاطباء).
-
تاثیر گذار
فرهنگ واژههای سره
کارساز، هنایا
-
سهام گذار
فرهنگ واژههای سره
دانگذار