کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذارش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گذارش
معنی
(گُ رِ) (اِمص .) 1 - عبور، گذشتن . 2 - عبور دادن ، گذرانیدن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گذارش
لغتنامه دهخدا
گذارش . [ گ ُ رِ ] (اِمص ) گذشتن . || ترک دادن . || گذرانیدن . (برهان ).
-
گذارش
فرهنگ فارسی معین
(گُ رِ) (اِمص .) 1 - عبور، گذشتن . 2 - عبور دادن ، گذرانیدن .
-
واژههای همآوا
-
گزارش
لغتنامه دهخدا
گزارش . [ گ ُ رِ ] (اِمص ) (از: گزار + ش ، پسوند اسم مصدر) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تعبیر خواب را گویند. (برهان ). و بیان امور گذشته . (آنندراج ) : همه خوابها پیش ایشان بگفت نهفته برون آورید از نهفت کس آن را گزارش نیارست کردپراندیشه شدشان دل و روی زر...
-
گزارش
واژگان مترادف و متضاد
اعلام، اعلامیه، اعلان، بیانیه، تفسیر، خبر، رپرتاژ، شرح، نقل
-
گزارش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹گزارشن، گزاره› gozāreš شرح و تفسیر قضیه؛ شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجامیافته.〈 گزارش دادن: (مصدر متعدی) اطلاع دادن؛ خبر دادن.〈 گزارش کردن: (مصدر متعدی)۱. بیان کردن.۲. تفسیر کردن؛ شرح دادن.
-
گزارش
فرهنگ فارسی معین
(گُ رِ) (اِمص .) 1 - تعبیر خواب . 2 - شرح و تفسیر. 3 - بیان ، اظهار.
-
جستوجو در متن
-
زنگ داشتن
لغتنامه دهخدا
زنگ داشتن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) دارای زنگ و تیرگی بودن : دلت گر ز بی طاعتی زنگ داردهلا! بآتش علم و طاعت گذارش .ناصرخسرو.
-
جینور
لغتنامه دهخدا
جینور. [ ن َ وَ ] (اِخ ) بر وزن کینه ور، پل صراط. (برهان ). جینه ور. چنیود : اگر خود بهشتی وگر دوزخی گذارش سوی جینور پل بود. عنصری .رجوع به جنیور شود.
-
نازیسم
لغتنامه دهخدا
نازیسم . (اِخ ) مرام ونظرات حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان که بنیان گذارش هیتلر بود. رجوع به ناسیونال سوسیالیست شود. || اصول و نظرات اقتصادی و سیاسی این حزب . رجوع به فاشیسم و ناسیونال سوسیالیسم در همین لغت نامه شود.
-
بلهوسی
لغتنامه دهخدا
بلهوسی . [ ب ُ هََ وَ ] (حامص مرکب ) بلهوس بودن . سبک رایی و گذارش وقت به آرزو و هوس بسیار. (ناظم الاطباء). و رجوع به بلهوس و بُل شود.- بلهوسی داشتن ؛ آرزو و هوس بسیار داشتن . (ناظم الاطباء).- بلهوسی کردن ؛ گذرانیدن وقت را به هوس و آرزوی بسیار. (نا...
-
گزارش
لغتنامه دهخدا
گزارش . [ گ ُ رِ ] (اِمص ) (از: گزار + ش ، پسوند اسم مصدر) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تعبیر خواب را گویند. (برهان ). و بیان امور گذشته . (آنندراج ) : همه خوابها پیش ایشان بگفت نهفته برون آورید از نهفت کس آن را گزارش نیارست کردپراندیشه شدشان دل و روی زر...
-
زلیف
لغتنامه دهخدا
زلیف . [ زَ ] (اِ) ترس و وهم . (برهان ). ترس و بیم . (فرهنگ جهانگیری ). ترس . بیم . هول . هراس . (ناظم الاطباء). زلیفن . (فرهنگ فارسی معین ). بمعنی بیم و تهدید و انتقام و آن را زلیفن به اضافه ٔ نون در آخر نیز گفته اند، چنانکه پاداش ، پاداشن ، گذارش ،...
-
اورمزدی
لغتنامه دهخدا
اورمزدی . [ م َ ] (اِخ ) از قدمای شعرای فارسی و از اشعار او تنها قلیلی در لغت نامه ها و از جمله در لغت نامه ٔ اسدی برجایست :چند دهی وعده ٔ دروغ همی چندچند فروشی بخیره با من سروا؟یارب مرا بعشق شکیبا کن یا عاشقی بمرد شکیبا ده .روز من گشت از فراق تو شب ...