کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذارد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گذارد
معنی
(گُ) (مص مر.) نهادن ، گذاشتن .
فرهنگ فارسی معین
فعل
بن گذشته: گذارد
بن حال: گذار
دیکشنری
placement, situation
-
جستوجوی دقیق
-
گذارد
لغتنامه دهخدا
گذارد. [ گ ُ] (مص مرخم ، اِمص ) وضع. نهادن . گذاشتن : بزد گرز و بفکند در را ز جای پس آنگه سوی خانه بگذارد پای . فردوسی .|| ادا کردن . (برهان ). بجای آوردن . انجام دادن : این است امارت سعادت آخرت طلب کردن ... و از گذارد فرمان حق تعالی تقاعد نمودن . (ت...
-
گذارد
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (مص مر.) نهادن ، گذاشتن .
-
واژههای مشابه
-
قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان (که کتب خود را در انجا گذارد)
دیکشنری فارسی به عربی
خزانة
-
واژههای همآوا
-
گزارد
لغتنامه دهخدا
گزارد. [ گ ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) گزاردن : که اسفندیار روئین تن اگر زخم تیز و گزارد سنان ایشان دید. (جهانگشای جوینی ). تیراندازانی که بزخم تیر، باز را از مقعر فلک اثیر بازگردانند و ماهی را بگزارد سنان نیزه در شبان تیره از قعر دریا بیرون اندازند. (جهان...
-
جستوجو در متن
-
واگذارنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) vāgozārande کسی که چیزی را به دیگری میدهد و در اختیار او میگذارد.
-
لَا تُبْقِي
فرهنگ واژگان قرآن
باقي نمي گذارد
-
گنج آگن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ganj[']āge(a)n آنکه گنج بر روی گنج گذارد.
-
reverends
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احترام می گذارد، جناب کشیش
-
طبق کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] tabaqke(a)š کسی که بار در طبق میگذارد و بر روی سر از جایی به جای دیگر میبرد.
-
overinfluencing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیش از حد تاثیر می گذارد
-
overinfluenced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیش از حد تاثیر می گذارد
-
يُخْلِفُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
جايش را پر مي کند - جايگزيني براي آن مي گذارد