کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گدک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گدک
لغتنامه دهخدا
گدک . [ گ َ د دَ ] (اِ) هسته خرما در لغت بلوچ (نیک شهر).
-
گدک
لغتنامه دهخدا
گدک . [ گ ِ دَ ] (اِ) کیپای کوچک و خرد را گویند و آن پوست پاره های شکنبه ٔ گوسفند است که دوزند و از برنج و مصالح پر کنندو پزند. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ) : در بحر سفره یی نرساند به ساحلی کشتی نان گرش نبود لنگر گدک . بسحاق اطعمه (چ استانبول ص 72...
-
گدک
لغتنامه دهخدا
گدک . [ گ ُ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، 38هزارگزی جنوب ساردوئیه و 8هزارگزی خاور راه مالرو جیرفت به بافت . سکنه ٔ آن 20 تن است . ساکنین از طایفه ٔ سلیمانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
گدک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gadak = گیپا
-
واژههای مشابه
-
گدک احمدپاشا
لغتنامه دهخدا
گدک احمدپاشا. [ گ َ دَ اَ م َ ] (اِخ ) لله ٔ سلطان مصطفی . حاکم قرامان که قشون اوزون حسن را در نزدیکی قونیه به تاریخ 14 ربیعالاول 877 هَ . ق . شکسته و پسرانش یوسف و زینل و عمر را به قتل رسانیده است . (تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 ترجمه ٔ علی اصغر حک...
-
جستوجو در متن
-
سیاره
واژهنامه آزاد
(پهلوی) گَد، گَدُک.
-
گیپا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gipā نوعی خوراک که برنج و لپه و گوشت را لای تکههای شکمبۀ گوسفند میپیچند و میپزند؛ گدک.
-
جگرآکند
لغتنامه دهخدا
جگرآکند.[ ج ِ گ َ ک َ ] (اِ مرکب ) امعاء و روده ٔ گوسفند باشد که آنرا با گوشت و مصالح پر کرده باشند و بعربی عصیب خوانندش . (برهان ) (ناظم الاطباء). ظاهراً سختو. جهودانه . چرغند. رونج . کیپا. مبار. گدک . چرب روده . عصیب .نکانه . نقانق . زناج . (حاشیه ...
-
حاویاء
لغتنامه دهخدا
حاویاء. (ع اِ) چرب روده . حاویة. ج ، حواوی . (منتهی الارب ). ج ، حاویاآت ، و منه : کأن نقیق الحب فی حاویائه . (اقرب الموارد). جگرآکند. سختو. جهودانه . چرغند. زونج . کیپا. مبار. گدک . چرب روده . عصیب (عربی بقول مؤلف برهان قاطع). نکانه . نقانق . زناج...
-
کوکائین
لغتنامه دهخدا
کوکائین . [ ک ُ ] (اِ) ماده ٔ سمی مخدر که از گیاه کوکا گرفته می شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).مأخوذ از کلمه ٔ کوکا. آلکالوییدی است که از برگ درختچه ٔ کوکا به دست آورند و یکی از داروهای بی حس کننده ٔ موضعی است ، ولی استعمال ممتد این دارو منتهی به ...
-
احمدپاشا
لغتنامه دهخدا
احمدپاشا. [ اَ م َ ](اِخ ) (کدک ...) از مشاهیر وزرای دولت عثمانی است اوبفرط شجاعت و جسارت و عقل و تدبیر متصف بود و در زمان ابوالفتح سلطان محمدخان ثانی چهار سال منصب صدارت عظمی داشت . او ابتدا یکی از افراد اجاغ بکتاشی و جزوینگی چریان بود و بواسطه ٔ شج...
-
خانقاه
لغتنامه دهخدا
خانقاه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) علاقه داری درجه ٔ اول مربوط بحکومت درجه ٔ اول آقچه و متعلق بحکومت کلان شبرغان و در حوزه ٔ ولایت مزارشریف واقع است ، این علاقه در 11 هزارگزی جنوب قلعه ٔ قدیمه و شمال غربی آقچه قرار دارد و بین خط 66 درجه و 9 دقیقه و 23 ثان...