کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گدامنش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گدامنش
/ga(e)dāmaneš/
معنی
گداطبع؛ گداصفت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
گداصفت، گداطبع، لئیم، ممسک
دیکشنری
beggarly
-
جستوجوی دقیق
-
گدامنش
لغتنامه دهخدا
گدامنش . [ گ َ / گ ِ م َ ن ِ ] (ص مرکب ) گدافطرت . گداصفت .
-
گدامنش
واژگان مترادف و متضاد
گداصفت، گداطبع، لئیم، ممسک
-
گدامنش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ga(e)dāmaneš گداطبع؛ گداصفت.
-
جستوجو در متن
-
اکدا
فرهنگ واژههای سره
زفتی، گدامنش
-
گداطبع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] ga(e)dāstab' گداصفت؛ گدامنش
-
گداصفت
واژگان مترادف و متضاد
گداپیشه، گدامنش، لئیم، ممسک
-
گداصفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] [عامیانه] ga(e)dāsefat گدامنش؛ لئیم؛ پستفطرت.
-
beggarly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرسنه، گداوار، از روی پستی، گدامنش
-
گدامنشی
لغتنامه دهخدا
گدامنشی . [ گ َ / گ ِ م َ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل گدامنش .
-
لئیم
واژگان مترادف و متضاد
بخیل، پست، پستفطرت، خسیس، دنی، رذل، فرومایه، گدا، گدامنش، ممسک، نادیده، ناکس، نخور ≠ کریم
-
گدارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹گداروی› [قدیمی] ga(e)dāru ۱. گدامنش.۲. بسیار پررو و سمج در گدایی: ◻︎ گر گدا گشتم گدارو کی شوم/ ور لباسم کهنه گردد من نُوَم (مولوی: ۷۰۹).
-
گدارو
لغتنامه دهخدا
گدارو. [ گ َ /گ ِ ] (ص مرکب ) گداروی . گدامنش . گداصفت : گر گدا گشتم گدارو کی شوم ور لباسم کهنه گردد من نوم .مولوی (مثنوی چ علاءالدوله ص 452).
-
گداروی
لغتنامه دهخدا
گداروی . [ گ َ / گ ِ ] (ص مرکب ) گدامنش . گداصفت . گدارو : اسکاف گه بروی گداروی پیر خنگ بی سنگ غر زنی که سرت باد زیر سنگ . سوزنی .زآن گدارویان نادیده ز آزآن در رحمت بر ایشان شد فراز.مولوی .
-
ساسی نهاد
لغتنامه دهخدا
ساسی نهاد. [ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) فرومایه . سفله . گداطبع. گدامنش ، گداروی . گداصفت . گدافطرت . گداهمت : همه ساسی نهاد و مفلس طبعباز در سر فضول ساسانی . سنائی .رجوع به ساسی شود.