کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گداخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گداخت
مترادف و متضاد
ذوب، ذوبان، گداختن
فعل
بن گذشته: گداخت
بن حال: گداز
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گداخت
لغتنامه دهخدا
گداخت . [ گ ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) گداختن . عمل گداختن و ذوب کردن .
-
گداخت
واژگان مترادف و متضاد
ذوب، ذوبان، گداختن
-
گداخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← گداخت هستهای
-
واژههای مشابه
-
thermonuclear fusion
گداخت گرماهستهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] گداختی هستهای که بین ایزوتوپهای هیدروژن رخ میدهد و در آن هستهها براثر دما و فشار فوقالعاده زیاد بر رانش متقابل ایستابرقی/ الکترواستاتیکیشان غلبه میکنند
-
fusion
گداخت هستهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] واکنشی هستهای که در آن هستههای سبک به هم میپیوندند و هستۀ سنگینتری را تشکیل میدهند متـ . گداخت
-
جستوجو در متن
-
حل
فرهنگ واژههای سره
آمیختن، گُداخت، گشوده، گمیزش، چاره
-
hydrogen burning
هیدروژنسوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] مجموعهای از واکنشهای گداخت هستهای که در طی آن هیدروژن به هلیم تبدیل میشود
-
helium burning
هلیمسوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] فرایند گداخت هستههای هلیم و تبدیل آنها به کربن در هستۀ ستاره
-
thermonuclear reaction
واکنش گرماهستهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] نوعی واکنش گداخت هستهای بین ایزوتوپهای هیدروژن، در فشار و دمای فوقالعاده زیاد
-
magnetic well
چاه مغناطیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] آرایشی از میدان مغناطیسی که برای محصورسازی پلاسما در آزمایش گداخت به کار میرود
-
ignition temperature
دمای گیرانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] پایینترین دمایی که در آن انرژی گداختِ بهوجودآمده در پلاسما از انرژی اتلافشده بیشتر است
-
oxygen burning
اکسیژنسوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] مجموعهای از واکنشهای گداخت هستهای که در طی آن اکسیژن به عناصر سنگینتر ازجمله سیلیسیم تبدیل میشود
-
عفنی
لغتنامه دهخدا
عفنی .[ ع َ ف ِ ] (حامص ) عفن بودن . گنده بودن : خصم نخستین قدری زهر ساخت کز عفنی سنگ سیه را گداخت .نظامی .