کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گتر
/getr/
معنی
۱. روپوش نواریشکل کفش که از پارچۀ ضخیم دوخته میشود.
۲. تکه پارچهای که مانند ساق پوتین میدوزند و برای محافظت ساق پا از سرما، برف، و باران روی کفش و بالای مچ پا میبندند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گتر
لغتنامه دهخدا
گتر. [ گ ِ ] (فرانسوی ، اِ) قطعه هایی از پارچه که قسمت پائین ساق پا و بالای کفش را می پوشاند. روپوش کفش که از پارچه آن را میدوزند برای محافظت کفش از باران و برف و گل .
-
گتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: guêtre] getr ۱. روپوش نواریشکل کفش که از پارچۀ ضخیم دوخته میشود.۲. تکه پارچهای که مانند ساق پوتین میدوزند و برای محافظت ساق پا از سرما، برف، و باران روی کفش و بالای مچ پا میبندند.
-
واژههای مشابه
-
گادمه گتر
لغتنامه دهخدا
گادمه گتر. [ م َ گ َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قراتوره بخش دیواندره ، واقع در شهرستان سنندج در 43 هزارگزی شمال خاور دیواندره و 5 هزارگزی جنوب خاور آقکند. جلگه ، سردسیر. دارای 205 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، حبوبات ، لبنیات ، شغل ...
-
جستوجو در متن
-
اکبر
فرهنگ واژههای سره
بزر گتر
-
gaiters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیتس، گتر، پوشش روی کفش، پاتابه
-
سرموج
لغتنامه دهخدا
سرموج . [ س َ ] (معرب ، اِ مرکب ) نوعی از موزه . چارق . پاتاوه .گتر . (دزی ج 1 ص 650).
-
gambados
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گامبادوس، جفتک، گتر، طفره، چکمه رکابی و ساقه بلند سواری، زنگار یا پا پیچ سوار کاری
-
gambado
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قماربازی، جفتک، گتر، طفره، چکمه رکابی و ساقه بلند سواری، زنگار یا پا پیچ سوار کاری
-
موق
لغتنامه دهخدا
موق . (معرب ، اِ) سر موزه ، معرب است . (از آنندراج ) (منتهی الارب ). صندل پیش بند. ج ، امواق . (از مهذب الاسماء). معرب موزه یا موکه ، گالش . گتر. (یادداشت مرحوم دهخدا). ج ، امواق . (دهار) (آنندراج ). معرب موزه ٔفارسی است مانند موزج . (از المعرب جوالی...