کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاویار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گاویار
معنی
(ص مر.) گاوبان ، آن که از گاوان مراقبت می کند.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاویار
لغتنامه دهخدا
گاویار. [ وْ ](ص مرکب ، اِ مرکب ) گاوبان . گویار. گوگل بان . بقار.
-
گاویار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) گاوبان ، آن که از گاوان مراقبت می کند.
-
جستوجو در متن
-
گوویار
لهجه و گویش بختیاری
gowyâr گاویار، کسى که با گاوآهن شخم زند.
-
گویار
لغتنامه دهخدا
گویار. [ گ َ / گُو ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف گاویار مرکب از گو به معنی گاو و بقر + یار، پسوند معاونت . گاوبان . گوگل بان مخفف گاوباره . دوست دارنده ٔ گاو.(آنندراج ). گوبار. رجوع به گاوباره و گوباره شود.
-
گاوبان
لغتنامه دهخدا
گاوبان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) نگهدارنده ٔ گاو. محافظ گاو. صاحب گاو. یاری کننده ٔ گاو: بقّار، گاوبان . ثوّار. گاوبان . (منتهی الارب ) : چو شیری که آتش بدم درزنددم گاوبان را بهم برزند. نظامی (از آنندراج ).رجوع به گویار و گاویار و گوبان و گاووان شود.