کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاوچشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گاوچشم
/gāvče(a)šm/
معنی
۱. [مجاز] ویژگی کسی که چشمان درشت دارد؛ فراخچشم.
۲. (اسم) (زیستشناسی) نوعی بابونه که گلبرگهای باریک دارد و شبیه چشم است؛ چشم گاو؛ چشم گاومیش؛ چشم بز؛ چشم آهو؛ چشم گربه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاوچشم
لغتنامه دهخدا
گاوچشم . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) فراخ چشم . (برهان ) : سیم ساقی شده گرازمی گاوچشمی شده به گاودمی . نظامی .گاوچشمی چو شیر آشفته شب نیاسوده روز ناخفته . نظامی . || (اِ مرکب ) اقحوان . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). آذرگون . آذریون . (صحاح الفرس ). نام گلی است ...
-
buphthalmic
گاوچشم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] فرد مبتلا به گاوچشمی
-
گاوچشم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gāvče(a)šm ۱. [مجاز] ویژگی کسی که چشمان درشت دارد؛ فراخچشم.۲. (اسم) (زیستشناسی) نوعی بابونه که گلبرگهای باریک دارد و شبیه چشم است؛ چشم گاو؛ چشم گاومیش؛ چشم بز؛ چشم آهو؛ چشم گربه.
-
گاوچشم
فرهنگ فارسی معین
(چَ یا چِ) (ص مر.) 1 - نوعی گل که گلبرگ هایش شبیه به چشم است . 2 - فراخ چشم .
-
جستوجو در متن
-
چشم گاوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] če(a)šmgāvi = گاوچشم
-
عین الثور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عَینالثَور] [قدیمی، مجاز] 'eynosso[w]r گاوچشم؛ بابونه.
-
feverfews
دیکشنری انگلیسی به فارسی
feverfews، نوعی گاوچشم یا گل مینا
-
camomile
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بابونه، گل گاوچشم
-
feverfew
دیکشنری انگلیسی به فارسی
feverfew، نوعی گاوچشم یا گل مینا
-
camomiles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طرقه، بابونه، گل گاوچشم
-
چشم گاو
لغتنامه دهخدا
چشم گاو. [ چ َ / چ ِ م ِ ] (اِ مرکب ) نام گل گاوچشم است که بعربی «عین البقر» خوانند. (برهان ). نام گلی است که آن را گاوچشم نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نوعی گل . (ناظم الاطباء). چشم گاومیش . رجوع به چشم گاومیش شود.
-
خبزالغراب
لغتنامه دهخدا
خبزالغراب . [ خ ُ ب ُ زُل ْ غ ُ ](ع اِ مرکب ) اقحوان . (از اختیارات بدیعی ). بابونه . گاوچشم . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به «اقحوان » و «گاوچشم » و «بابونه » و تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 140 شود.
-
میش بهار
لغتنامه دهخدا
میش بهار. [ ب َ ] (اِ مرکب ) گلی است زرد که آن را گاوچشم خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج ). گل گاوچشم و اقحوان .(ناظم الاطباء). نام گلی است که آن را گل گاوچشم می گویند و در فصل بهار ظاهر شود. (برهان ). گاوچشم است . (از اختیارات بدیعی ). نزد بعضی اقحوان ...
-
آذرین
فرهنگ نامها
(تلفظ: āzarin) منسوب به آذر ، آتشین ؛ گرم و سوزان ؛ (در گیاهی) نوعی گل بابونه که نام عامیانه آن بابونه گاوچشم است .