کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاومیش بان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاومیش بان
لغتنامه دهخدا
گاومیش بان . (اِخ ) دهی جزء دهستان ماسال بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش ، واقع در 3 هزارگزی جنوب خاوری بازار ماسال . جلگه جنگلی ، معتدل ، مرطوب ، مالاریائی ، دارای 282 تن سکنه . شیعه ، ترکی گیلکی . آب آن از چشمه ٔ معروف به سید رشید.محصول آنجا برنج م...
-
واژههای مشابه
-
گنج گاومیش
لغتنامه دهخدا
گنج گاومیش . [ گ َ ج ِ ] (اِ مرکب ) نام نوائی است از نواهای باربد. (فرهنگ رشیدی ) (شعوری ج 2 ص 299). رجوع به گنج کاوس و گنج گاو و گنج گاوان شود.
-
گنج گاومیش
لغتنامه دهخدا
گنج گاومیش . [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) به معنی گنج گاوان است که گنج جمشید باشد. (برهان ). رجوع به گنج کاوس و گنج گاو و گنج گاوان شود.
-
گاومیش گلی
لغتنامه دهخدا
گاومیش گلی . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه ، واقع در نه هزار و پانصدگزی جنوب خاوری میاندوآب و 3 هزارگزی خاور شوسه ٔ میاندوآب به بوکان . جلگه ، معتدل مالاریائی ، دارای 417 تن سکنه ، آب آن از زرینه رود، محصول آن...
-
گاومیش لو
لغتنامه دهخدا
گاومیش لو. (اِخ ) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل ، در 50 هزارگزی شمال بیله سوار و 2 هزارگزی شوسه ٔ بیله سوار به اردبیل . کوهستانی ، گرمسیر، دارای 104 تن سکنه . آب آن از رود ارس ، محصول آنجا غلات ، حبوبات ، شغل اهالی آن زراعت و گله دار...
-
گرزه ٔ گاومیش
لغتنامه دهخدا
گرزه ٔ گاومیش . [ گ ُ زَ / زِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گرزه ٔ گاوسر است که گرز فریدون باشد و آن را مانند سر گاومیش از فولاد ساخته بودند. (برهان ). گرزه ٔ گاوپیکر است . (جهانگیری ) : به هر یک ز ما بود پنجاه بیش سرافراز با گرزه ٔ گاومیش . فردوسی ....
-
چشم گاومیش
لغتنامه دهخدا
چشم گاومیش . [ چ َ / چ ِ م ِ ] (اِ مرکب ) نام گل گاوچشم است . گویند هفت رنگ میباشد. (برهان ). گل گاومیش که دارای هفت رنگ است . (ناظم الاطباء) : غنچه با چشم گاومیش بنازمرغ با گوش پیلگوش براز.نظامی (از انجمن آرا).
-
چرم گاومیش
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن
-
از چرم گاومیش
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن
-
گاومیش کوهان دار امریکایی
دیکشنری فارسی به عربی
ثور اميرکي
-
جستوجو در متن
-
گاپون
واژهنامه آزاد
گاومیش بان،چوپان گاومیش
-
لحم
لغتنامه دهخدا
لحم . [ ل َ / ل َ ح َ ] (ع اِ) گوشت . ج ، لحام و الحم و لحوم و لحمان . (منتهی الارب ) : بیندازی عظام و لحم و شحمم رگ و پی همچنان و جلد مقشور. منوچهری .نفس باداست و جسمت خاک و لحمت آب وخون آتش چو رعد آواز و خنده برق و پشتت کوه و خوی باران . ناصرخسرو.ب...
-
ب
لغتنامه دهخدا
ب . (حرف ) حرف دوم است از الفباء فارسی و نیز حرف دوم از الفبای عربی و همچنین حرف دوم از ابجد و آنرا «با» و «باء» و «بی » خوانند. و آن یکی از حروف محفوره ، شفهیه ، لاقه . (المزهر ص 160). قلقله و هوائیست . (برهان در کلمه ٔ هفت حرف هوائی ). و در حساب جُ...