کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاورس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گاورس
/gāvars/
معنی
دانهای تلخمزه از نوع ارزن به رنگ خاکستری که برگ و خوشۀ آن شبیه برگ و خوشۀ جو است و بیشتر در میان کشتزار گندم میروید؛ گال؛ بسل؛ شوشو.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاورس
لغتنامه دهخدا
گاورس . [ وِ / وَ ] (اِ) معرب آن جاورس ، دانه ای شبیه به ارزن که بیشتر به کبوتران دهند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بطوری که از تقریر صاحب تحفة المؤمنین و غیره معلوم میشود غله ای است که به فارسی ارزن و به هندی چینا نامند و صاحب مصطفوی نوشته که آن را به...
-
گاورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جاورس› (زیستشناسی) gāvars دانهای تلخمزه از نوع ارزن به رنگ خاکستری که برگ و خوشۀ آن شبیه برگ و خوشۀ جو است و بیشتر در میان کشتزار گندم میروید؛ گال؛ بسل؛ شوشو.
-
گاورس
فرهنگ فارسی معین
(وِ یا وَ) (اِ.) دانة تلخ مزة گیاهی از نوع ارزن که در کشتزار گندم روید.
-
واژههای مشابه
-
گاورس سیم
لغتنامه دهخدا
گاورس سیم . [ وَ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ستاره است . (ناظم الاطباء).
-
گاورس هندی
لغتنامه دهخدا
گاورس هندی . [ وَ س ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ذرت . بلال . گندمکه . گندم مکه . جاورس هندی .
-
سیم گاورس دار
لغتنامه دهخدا
سیم گاورس دار. [ م ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از ماه یا ستارگان باشد چه ستاره را بگاورس تشبیه کرده اند. (برهان ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
بسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] basal = گاورس
-
گال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] gāl = گاورس
-
جاورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گاورس] (زیستشناسی) jāvars = گاورس
-
شوشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از چینی؟] (زیستشناسی) šušu = گاورس
-
جاورس
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) نک گاورس .
-
دخن
لغتنامه دهخدا
دخن . [ دُ ] (ع اِ) ارزن . ارزن که بهندی کنکنی یا چنیاست . (منتهی الارب ). غله ای باشد که آن را ارزن و گاورس گویند و بهندی چنیا نامند. (غیاث ). گاورس . (دهار). گاورس یا دانه ای است از گاورس کوچکتر. ارزن ریزترست و گاورس همانست . (یادداشت مؤلف ). گال ...
-
مرز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) شرابی که از گندم و گاورس و جو سازند، بوزه .