کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاوآهن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گاوآهن
/gāv[']āhan/
معنی
آلتی با تیغۀ سنگین که سر آن را به گردن گاو میبندند و با آن زمین را شخم میزنند؛ خیش؛ خیج؛ آهنجفت؛ آهنشیار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
plow
-
جستوجوی دقیق
-
گاوآهن
لغتنامه دهخدا
گاوآهن . [ هََ ] (اِ مرکب ) آهنی که بر یوغ است . خیش ، آهن جفت ، فدان ، ایمد. سپار؛ مجموع گاو و یوغ و چوب و آهن آن . آهنی باشد که بر سر قلبه نصب کنند و زمین را بدان شیار نمایند و او را آهن جفت و سپار هم خوانند. (برهان ) (جهانگیری ) : کشاورز و گاوآهن ...
-
گاوآهن
لغتنامه دهخدا
گاوآهن . [ هََ ](اِخ ) کاوآهن . دهی است جزء دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، واقع در 19 هزارگزی جنوب خاوری خداآفرین و 19 هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. کوهستانی ، گرمسیر مالاریائی ، دارای 140 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات ، شغل اهال...
-
گاوآهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (کشاورزی) gāv[']āhan آلتی با تیغۀ سنگین که سر آن را به گردن گاو میبندند و با آن زمین را شخم میزنند؛ خیش؛ خیج؛ آهنجفت؛ آهنشیار.
-
گاوآهن
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.)ابزاری برای کندن و شخم زدن زمین دارای تیغه یا تیغه های فولادی سنگین که به وسیله چهارپا به ویژه گاو بر روی زمین کشیده می شود.
-
واژههای مشابه
-
گاواهن
واژهنامه آزاد
بمعنی گاوی که شخم میزند
-
گاوآهن تو
لغتنامه دهخدا
گاوآهن تو. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 32000گزی جنوب باختری دیواندره و 12000گزی جنوب نعل شکن . کوهستانی ، سردسیر، دارای 350 تن سکنه . زبان کردی .آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، توتون ، حبوبات ، لبنی...
-
mouldboard plough
گاوآهن برگردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] وسیلهای برای خاکورزی اولیه با یک یا چند تیغه و برگردان که خاک را بهصورت لایههای شیاری میبرد و برمیگرداند
-
disc plough
گاوآهن بشقابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] وسیلهای در خاکورزی با بشقابهای فولادی که هریک بهطور مستقل بر روی محور خود دَوران میکند و خاک را میبرد و برمیگرداند
-
chiselplow
گاوآهن قلمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] نوعی گاوآهن با میلههای قلمی که بدون زیرورو کردن لایۀ رویی خاک، بخش زیرین آن را سست کند
-
stubble plough
گاوآهن کُلَش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گاوآهنی که برای برگرداندن زمین کُلَشدار طراحی شده است
-
واژههای همآوا
-
گاواهن
واژهنامه آزاد
بمعنی گاوی که شخم میزند
-
جستوجو در متن
-
آهن جفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āhanjoft = گاوآهن