کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گام گام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گام گام
معنی
(ق مر.) آهسته آهسته ، آرام آرام .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گام گام
لغتنامه دهخدا
گام گام . (ق مرکب ) آهسته آهسته . آرام آرام : رفتنت سوی شهر اجل هست روزروزچون رفتن غریب سوی خانه گام گام . ناصرخسرو. || بتدریج . رفته رفته : ناگه روزیت بجر افکندگر بروی بر پی او گام گام .ناصرخسرو.
-
گام گام
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) آهسته آهسته ، آرام آرام .
-
گام گام
لهجه و گویش تهرانی
صدای طبل
-
واژههای مشابه
-
march
گامآهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] قطعهای موسیقی که با ضرب نواخته میشود و برای برگزاری رژه طراحی شده است
-
pioneer phase
فاز پیشگام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مقطعی در تغییرات پوشش گیاهی که شامل چند مرحلۀ پیشگامی است
-
pioneer stage, gap stage
مرحلۀ پیشگام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] اولین مرحلۀ یک توالی گیاهی
-
parallel scales
گامهای همپایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] گامهایی که دارای بنمایههای یکسان و مقامهای متفاوتاند
-
pioneer forest
جنگل پیشگام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جنگلی که برای اولین بار در یک رویشگاه ظاهر میشود
-
pioneer tree
درخت پیشگام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] درختی که برای اولین بار در رویشگاه میروید
-
pioneer, pioneer species, pioneer plant
پیشگام 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] گونهای که برای اولین بار در رویشگاهی خاص میروید و شرایط را برای رویش گونههای بعدی فراهم میکند
-
primer 2
پیشگام 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] مولکولی که وجود آن برای ساخته شدن مولکول دیگر ضروری است
-
جستوجو در متن
-
step by step
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گام به گام، گام بگام
-
ناشمرده
لغتنامه دهخدا
ناشمرده .[ ش ِ / ش ُ م ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) شمرده ناشده . بی حساب . نامعدود. که نتوان شمرد از بسیاری : همان کنجد ناشمرده فشاندکزین بیش خواهم سپه بر تو راند. نظامی .مشمر گام گام همچو زنان منزل ناشمرده باید شد.عطار.