کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گالیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گالیدن
/gālidan/
معنی
۱. گریختن؛ فرار کردن.
۲. فریاد کشیدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خروشیدن، فریادکشیدن
۲. غلتیدن
۳. دورشدن، گریختن
دیکشنری
escape
-
جستوجوی دقیق
-
گالیدن
لغتنامه دهخدا
گالیدن . [ دَ ] (مص ) گریختن . دور شدن . کناره گرفتن . هزیمت کردن : ای تو مک آسا بیار باز قدح راکانت مکاکفت از این سرای بگالید . عماره (لغت فرس ص 324).بغیر کنج عدم نیستش گریزگهی اگر ز تیزی تیغش بود عزیمت گال . شمس فخری .طبیب باشد دوگونه اندر خواب این...
-
گالیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خروشیدن، فریادکشیدن ۲. غلتیدن ۳. دورشدن، گریختن
-
گالیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] gālidan ۱. گریختن؛ فرار کردن.۲. فریاد کشیدن.
-
گالیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) گریختن ، دور شدن ، کناره گرفتن .
-
جستوجو در متن
-
گالَه زدن
لهجه و گویش بختیاری
gâla zadan گالیدن، فریاد زدن و پىدرپى با دست به دهان زدن (این عمل را مردان در عروسىها انجام مىدهند و نیز در صحرا براى رَماندن جانوران وحشى).
-
گال
لغتنامه دهخدا
گال . (اِ) قسمی ارزن . گاورس . (برهان ). به هندی کنگی . (آنندراج ) : من و غلام و کنیزک بدان شده قانعکه هر سه روز همی یافتیم یک من گال . مسعودسعد.در آرزوی آنم کز ملک و ضیعتی آرد بریع برزگرم ده قفیز گال . مسعودسعد.مائیم و این چمن تو رو ای مرغ دانه چین ...
-
گاله
لغتنامه دهخدا
گاله . [ ل َ / ل ِ ] (ص ) دور که در مقابل نزدیک باشد. (برهان ). رجوع به گالیدن شود. || (اِ) جوال دو سویه که بر پشت خر و دیگر ستور گسترند و در هر دو جوال خاک و کوت و سنگ و یا سبزی و میوه بار کنند. خور که از میان بر پشت خر و جز آن دو تا شود نیمی بیک سو...