کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گالریوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گالریوس
لغتنامه دهخدا
گالریوس . [ ل ِ ] (اِخ ) یکی از امپراطوران روم درداچیا یعنی رومانیا تولد یافته و در ابتدای حال ، مرد چوپانی بود بعداً به سربازی پرداخت . در سایه ٔ ابراز جسارت و شجاعت به درجه ٔ فرماندهی لشکر نایل گشت ، وامپراتور دیوکلسین وی را به پسرخواندگی و دامادی ...
-
جستوجو در متن
-
گالر
لغتنامه دهخدا
گالر. [ ل ِ ] (اِخ ) گالریوس . قیصر روم متولد به ساردیک (داسی ) داماد دیوکلسین . وی از سال 306 تا 311 م . سلطنت کرده است .
-
غالریوس
لغتنامه دهخدا
غالریوس . (اِخ ) امپراطور رومی متولد در ساردیک داماد دیوکلسین که از سال 306 تا 311 م . سلطنت کرده است . و رجوع به گالریوس شود.
-
اسپیریدون
لغتنامه دهخدا
اسپیریدون . [ اِ دُن ْ ] (اِخ ) اسپیریدیون . یکی از قدیسین نصاری . مولد او جزیره ٔ قبرس . وی مترپولیت (مطران ) لفکوشه (که آنگاه ترمینونته نام داشت ) گردید و وفات او به سال 348 م . بود. او گله های گوسفند داشت و به شبانی مشغول بود و پس ازرسیدن به درجه ...
-
نرسی
لغتنامه دهخدا
نرسی . [ ن َ ] (اِخ ) در اوستا: نَئی ریوسَن (گ َ)هه ، پارسی میانه : نرساه ، فرشته و ایزدی است نظیر جبرئیل حامل وحی ، و او پیک اهورمزداست . در پهلوی : «نئی ریوسنگ » . همین کلمه است که در فارسی تبدیل به نرسی شده است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). |...
-
ساسانیان
لغتنامه دهخدا
ساسانیان . (اِخ ) سلسله ٔ شاهنشاهانی که بعد از اشکانیان و تا حمله ٔ تازیان بر ایران حکومت میکردند. خاندان ساسانی بعد از خاندان هخامنشی مقتدرترین و معروفترین سلسله ٔ ایرانی است و دوره ٔ چهارصد ساله ٔ شاهنشاهی ساسانیان تأثیر عظیمی در تکوین ملیت و فرهن...
-
شاپور
لغتنامه دهخدا
شاپور. (اِخ )... ذوالاکتاف . پسر هرمز دوم (هرمزبن نرسی ). در مجمل التواریخ و القصص آمده است : «هنوز درشکم مادر بود که پدرش بفرمود تاج بر شکم مادرش نهادند، و او بمرد» (ص 34). بروایت ابن البلخی «چون پدرش کناره شد در شکم مادر بود تاج بر شکم مادرش نهادند...
-
ارمنستان
لغتنامه دهخدا
ارمنستان . [ اَ م َ ن ِ ] (اِخ ) ارمن . ارمنیه . ارمینیه . (دمشقی ). ناحیه ای در آسیای غربی که از جانب شمال به گرجستان و از مشرق به بحر خزر و از جنوب به درّه ٔ علیای دجله و از مغرب به درّه ٔ فرات غربی یا قره سو محدود است . این ناحیت اکنون در تصرف سه ...