کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاز نلون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گاز نفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ← گاز نفت مایع
-
associated gas, gas-cap gas
گاز همراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] هیدروکربنهای گازیشکلی که بهصورت فاز گازی در شرایط دما و فشار مخازن نفتی وجود دارند
-
ionized gas
گاز یونیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] گازی که بعضی از اتمها یا مولکولهای آن یونیدهاند
-
گاز انبری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به گازانبر، قید) gāz[']ambori به شکل گازانبر.
-
biogas
زیستگاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] گاز تولیدشده در نتیجۀ تجزیۀ بیهوازی مواد آلی
-
power lever, throttle, thrust lever
دستهگاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] اهرمی در اتاقک خلبان که با آن میتوان دور یا توان موتور را تغییر داد
-
تخته گاز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فا - فر. ] (ق .) 1 - با فشار آخرین حد پدال گاز به طوری که وسیلة نقلیه بسیار تند حرکت کند. 2 - (عا.) بسیار تند و سریع .
-
گاز گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ) (مص م .) به دندان گرفتن ، دندان گرفتن .
-
ماران گاز
لغتنامه دهخدا
ماران گاز. (اِخ ) دهی از دهستان فعله کری است که در بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 660 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
چراغ گاز
لغتنامه دهخدا
چراغ گاز. [ چ َ / چ ِ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چراغی که به نیروی گاز روشن شود. چراغی که ماده ٔ مشتعل کننده ٔ آن گازهای مختلف از قبیل گاز نفت ، گاز زغال سنگ یا گاز بوتان باشد.
-
گاز خورشید
دیکشنری فارسی به عربی
هليوم
-
گاز هلیوم
دیکشنری فارسی به عربی
هليوم
-
گاز گرفتن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: gâz begiri طاری: giza ârgat(mun) طامه ای: gez gitan طرقی: giz gatmun کشه ای: giz gatmun نطنزی: gez geretan
-
گاز (نوشیدنیها)
دیکشنری فارسی به عربی
انفعال
-
گاز گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
اقضم , عضة