کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ماران گاز
لغتنامه دهخدا
ماران گاز. (اِخ ) دهی از دهستان فعله کری است که در بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 660 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
چراغ گاز
لغتنامه دهخدا
چراغ گاز. [ چ َ / چ ِ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چراغی که به نیروی گاز روشن شود. چراغی که ماده ٔ مشتعل کننده ٔ آن گازهای مختلف از قبیل گاز نفت ، گاز زغال سنگ یا گاز بوتان باشد.
-
گاز نلون
دیکشنری فارسی به عربی
نيون
-
گاز خورشید
دیکشنری فارسی به عربی
هليوم
-
گاز هلیوم
دیکشنری فارسی به عربی
هليوم
-
گاز گرفتن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: gâz begiri طاری: giza ârgat(mun) طامه ای: gez gitan طرقی: giz gatmun کشه ای: giz gatmun نطنزی: gez geretan
-
گاز (نوشیدنیها)
دیکشنری فارسی به عربی
انفعال
-
گاز گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
اقضم , عضة
-
گاز زدن
دیکشنری فارسی به عربی
اقضم
-
گاز مشروبات
دیکشنری فارسی به عربی
فوران
-
گاز داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
فوران
-
گاز امبر
لهجه و گویش بختیاری
gâz-ambor گازاَنبر.
-
نیش گاز
لهجه و گویش تهرانی
گاز اندک (خودرو)
-
گاز گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
با دندان گرفتن
-
tear gas, lacrimator
گاز اشکآور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، علوم نظامی] مادهای که بهطور موقت چشمها را بهشدت ملتهب میکند و باعث ریزش اشک میشود