کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گازود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گازود
لغتنامه دهخدا
گازود. (اِ) مقطع. مِقص ّ. (منتهی الارب ): قطاع ؛ گازود و کارد که بدان جامه و چرم و مانند آن برند. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
کازود
لغتنامه دهخدا
کازود. (اِ) مقراض . (منتهی الارب ). قیچی . دوکارد: قص الشعر؛ به کازود (گازود) برید موی را. (منتهی الارب ). مقراض و قیچی . (منتهی الارب ). در منتهی الارب آمده است : قطاع ککتاب ؛ کازود و کارد. مقطع کمنبر؛ افزار بریدن و کازود و مانند آن . قاطع؛ کازود و ...
-
مقصوص
لغتنامه دهخدا
مقصوص . [ م َ ] (ع ص ) بریده . (ناظم الاطباء).- طائر مقصوص الجناح ؛ مرغی که پر او را با گازود بریده باشند. (منتهی الارب ). مرغ بال بریده . (ناظم الاطباء) : طایر اقبال تو مکسورالقلب و مقصوص الجناح ... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 180).|| مقصوص له ؛ عقوبت ...
-
بریدن
لغتنامه دهخدا
بریدن . [ ب ُ دَ / ب ُرْ ری دَ ] (مص ) قطع کردن . (آنندراج ).جدا کردن . (ناظم الاطباء). جدا کردن با آلتی برنده چون کارد و غیره . (یادداشت دهخدا). اًبتات . اًترار.اجتباب . اجتذاذ. اجتزاز. احتئمام . اخترام . اختزال . اختضام . اختمام . اًخناب . اًرباذ. ...