کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گازرشست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گازرشست
/gāzoršost/
معنی
بسیار پاک و پاکیزه مانند جامهای که تازه گازر آن را شسته باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گازرشست
لغتنامه دهخدا
گازرشست . [ زُ / زَ ش ُ ] (ن مف مرکب ) آهار کرده : کتان و طبقی باید پوشید و کرباس نرم گازرشست که به تن باز نگیرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || سخت پاک : کرباسها بر گازرشست بیاری و این سفره در مسجد جامع بنهی . (اسرار التوحید ص 55).
-
گازرشست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gāzoršost بسیار پاک و پاکیزه مانند جامهای که تازه گازر آن را شسته باشد.
-
گازرشست
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ) (ص مف .) 1 - سخت پاک و تمیز. 2 - آهار کرده .
-
جستوجو در متن
-
گازری کرده
لغتنامه دهخدا
گازری کرده . [ زُ / زَ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گازرشُست . گازرشوی . جامه ٔ سفیدشده . شسته شده . || ظاهراً آهار کرده : و جامه ٔ شسته و نرم شده گرمتر از جامه ٔ گازری کرده باشد از بهر آنکه جامه ٔ نرم شده به تن باز گیرد و جامه ٔ گازری کرده بازنگیرد. (...
-
بازگرفتن
لغتنامه دهخدا
بازگرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چیزی از کسی پس گرفتن . مسترد داشتن . استرداد کردن : او را [ خالدبن ولید را ] باز باید خواند و آن خواسته ٔ مسلمانان از او بازگرفتن .(ترجمه ٔ طبری بلعمی ). و گفت خاموش باش که من حیله ساختم تا تو را بازگیرم . (قصص ال...