کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاری چوبکِش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گاری بالدی
لغتنامه دهخدا
گاری بالدی . (اِخ ) ژزف . وطن پرست ایتالیائی ، متولد نیس ، وی ابتدا در راه وحدت ایتالیا و ضد اتریش و بعداً ضد دولت پادشاهی ناپل و حکومت پاپ مبارزه کرد. و در (1870 - 1871 م .) شمشیر خود را به خدمت به فرانسه اختصاص داد. (مولد 1807 - وفات 1882 م .).
-
گاری چی
لغتنامه دهخدا
گاری چی . (ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که گاری میراند. دارنده ٔ گاری . آنکه با گاری اشیاء را حمل کند.
-
گاری خانه
لغتنامه دهخدا
گاری خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) محلی که گاری را در آن جای دهند.
-
گاری چی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [هندی. ترکی] gāriči رانندۀ گاری
-
رسته گاری
لغتنامه دهخدا
رسته گاری . [ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) رستگاری . رجوع به رستگاری شود.
-
اش گاری
لغتنامه دهخدا
اش گاری . [ اِ ] (اِخ ) ریاضی دان و درام نویس اسپانیولی که بسال 1833 م . در مادرید متولد شد. از اوست گالئوتوی بزرگ . وی بسال 1916 م . درگذشت .
-
اندیشه گاری
لغتنامه دهخدا
اندیشه گاری . [ اَ ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) تفکر در عواقب امور. (ناظم الاطباء).
-
sulky
گاری چوبکِش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] وسیلهای دوچرخ و فلزی برای بالا نگه داشتن و حمل گِردهبینهها در عملیات چوبکِشی متـ . گاری