کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گئومات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گئومات
لغتنامه دهخدا
گئومات . [ گ ِ ] (اِخ ) گوماتا. غاصب تاج و تخت هخامنشی که در زمان مسافرت کمبوجیه پسر کوروش بزرگ به مصر خود را بنام بردیا برادر پادشاه معرفی و سلطنت را غصب کرد. مرحوم پیرنیا در ایران باستان آرد: راجع به این واقعه یک سند رسمی که قسمتی از کتیبه ٔ بیستون...
-
جستوجو در متن
-
گوماتا
لغتنامه دهخدا
گوماتا. (اِخ ) رجوع به گئومات و گماتا شود.
-
اوتانا
فرهنگ نامها
(تلفظ: o(w)) دارای اندام زیبا ؛ (در اعلام) نام یکی از دوستان و یاران داریوش اول در سرنگونی گئومات مغ.
-
سمردیس
لغتنامه دهخدا
سمردیس . [ ] (اِخ ) رجوع به بردیا، گئومات ، ایران باستان ج 1 ص 517، 523، 480، 465، 521، 523، 522، 518، 520، 531 و 526 شود.
-
ارکادرس
لغتنامه دهخدا
ارکادرس . [ اَ دَ رِ ] (اِخ ) نام کوهی در ((پی سی ی َاووَدَه ))، مسقطالرأس گئومات مغ، غاصب تاج و تخت هخامنشی . (ایران باستان ص 532).
-
فرنس پس
لغتنامه دهخدا
فرنس پس . [ ف ِ ن َ پ ِ ] (اِخ ) نام پدر اُتانِس است و اُتانس شخصی است که موفق شدحیله ٔ بردیای دروغین یا گئومات پادشاه غاصب پارس رابر ملا سازد و سرانجام موجب سقوط حکومت وی گردید. (از ایران باستان پیرنیا ص 520). رجوع به اتانس شود.
-
پانزیتس
لغتنامه دهخدا
پانزیتس . [ ت ِ ] یا پاتیزئیتس (اِخ ) یکی از مغان ماد که کمبوجیه در سفر مصر تولیت حکومت بدو مفوض داشت لیکن او با غدر و خیانت برادر خویش گئومات همداستانی کرد و او را در دعوی سلطنت و نشستن بر تخت شاهی ایران در 522 ق .م . یاری کرد و هم با برادر خود سمرد...
-
هودنه
واژهنامه آزاد
اوتانه (اوتان، اوتانس، هوتن، هوتانس، هودنه، اومیتنه). اوتانَه (فارسی باستان)/ هودَنَه (عیلامی)/ اومیتَنَه (بابلی)/ اوتانِس (یونانی)/ اوتان/ هوتانس/ هوتن. پسر ثوخْرَه (به روایت داریوش در کتیبه بیستون). از اهالی ناحیه پارس، از بزرگان و صاحب منصبان ...
-
داریوش اول
لغتنامه دهخدا
داریوش اول . [ دارْ ش ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) نام و نسب : اسم این شاه در کتیبه های هخامنشی داری ووش یا دارای واوش ، بزبان بابلی دریاووش و در کتیبه های مصریان بزبان مصری آن تریوش و یا تاریوش . و مورخین یونانی : داریس . در توراة: داریوش و دَریاوِش . مورخین ...
-
کاپادوکیه
لغتنامه دهخدا
کاپادوکیه . [ دُ ی ِ ] (اِخ ) قبادوقیه . قبادوقیا. کاپادس . کاپادوس . کاپادوکیه . کاپادوکیه یونانی شده ٔ «کَت پ َ توک َ» پارسی قدیم است و داریوش اول در کتیبه های بیستون و نقش رستم و تخت جمشید این مملکت را چنین نامیده . کاپادوکیه در قسمت شرقی آسیای صغ...