کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ک.ن بقچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کَـ
فرهنگ واژگان قرآن
مثل - مانندِ
-
چالا ک
دیکشنری فارسی به عربی
اجل , بارع , داهية , زيبقي , مرح , مفيد , وجبة خفيفة
-
ملا ک
دیکشنری فارسی به عربی
دليل , صاحب الملک , لورد , مالک , مالک الاراضي , وثيقة
-
املا ک
دیکشنری فارسی به عربی
عقار
-
ف ک
دیکشنری فارسی به عربی
شاب
-
کولا ک
دیکشنری فارسی به عربی
عاصفة , عاصفة ثلجية
-
پاچَه کُ
لهجه و گویش بختیاری
pâča-ko دامنه کوه.
-
بودبود(ک)
لهجه و گویش تهرانی
خارش،مرض ابنه
-
کیلیجد ک
واژهنامه آزاد
نام پرنده ای سیاه شبیه کلاه با دم بلند وپرهای رنگی
-
ک کنیک
واژهنامه آزاد
به معنای کفشدوزک است
-
م. ب. ک.
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← میانای برنامۀ کاربردی
-
ولی کردن ( ((. کَ دَ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (مص .) 1 - ولی قرار دادن . 2 - جانشین کردن . 3 - کسی را به میزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن .
-
کی (کَ یّ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص م .) داغ کردن . 2 - (اِ.) نشان سوختگی در پوست ، داغ .
-
پی ک آس
لغتنامه دهخدا
پی ک آس . [ک ِ ] (اِخ ) ملاحی از مردم مارسی در قرن چهارم ق . م .وی در سواحل شمالی به اکتشافاتی توفیق یافته است .
-
لا ک پشت
دیکشنری فارسی به عربی
سلحفاة