کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیکاووس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیکاووس
فرهنگ نامها
(تلفظ: key kāvus) به معنی ' دارای منبع فراوان' ؛ (در اعلام) نام دومین پادشاه از سلسلهی کیانیان ؛ نام دو تن از پادشاهان آسیای کوچک (صغیر) ؛ و نیز نام چند تن از مشاهیر تاریخ .
-
کیکاووس
واژهنامه آزاد
پادشاه ایران در شاهنامه ی فردوسی
-
جستوجو در متن
-
کاووس
فرهنگ نامها
(تلفظ: kāvus) (= کیکاووس) ، ← کیکاووس .
-
زراسپ
فرهنگ نامها
(تلفظ: zarasp) (در اعلام) نام پسر طوس بن نوذر است و او داماد کیکاووس بوده .
-
مهرناز
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr nāz) (در اعلام) نام خواهر کیکاووس که وی را به همسری رستم داده بودند .
-
دیلمی
لغتنامه دهخدا
دیلمی . [ دَ ل َ ] (اِخ ) کیکاووس بن اسکندربن شمس المعالی قابوس وشمگیر ملقب به عنصرالمعالی . رجوع به کیکاووس بن اسکندر و عنصر المعالی و مجمعالفصحاء ج 1 ص 53 شود.
-
فریبرز
فرهنگ نامها
(تلفظ: faryborz) دارندهی فر بزرگ ، بزرگ فره ، شکوه فره ؛ (در اعلام) پسر کیکاووس و برادر سیاوش .
-
سودابه
فرهنگ نامها
(تلفظ: sudābe) (= سوداوه) ؛ (در اعلام) دختر پادشاه هاماوران (حمیر) و زن کیکاووس پادشاه کیانی که عاشق سیاوش گردید .
-
سیاوش
فرهنگ نامها
(تلفظ: siyāvo(a)š) به معنی دارندهی اسب نر سیاه ؛ (در اعلام) پسر کیکاووس پادشاه کیانی .
-
کی کاوس
واژهنامه آزاد
کیکاووس؛ نام یکی از پادشاهان اسطوره ای شاهنامه از سلسلۀ کیانیان. (برخی از مورخان معتقدند که این سلسله بیرون از دنیای افسانه ها نیز وجود داشته است.)
-
توس
فرهنگ نامها
(تلفظ: tus) (در گیاهی) درختی بزرگ و جنگلی ، غان ؛ (در اعلام) (= طوس) ، پسر نوذر پهلوان و سردار بزرگ ایران در دورهی کیقباد و کیکاووس و کیخسرو .
-
آرش
فرهنگ نامها
(تلفظ: āraš) درخشنده ؛ (در اعلام) نام یکی از تیراندازان زمان منوچهر شاه که ماجرای پرتاب تیر او از داستانهای حماسی است ؛ (در اعلام) نام پسر دوم کیقباد و برادر کیکاووس ، مشهور به کیآرش؛ (در شاهنامه) جد اعلای اشکانیان (= ارشک و اشک) .
-
کی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kay] [قدیمی] key ۱. هریک پادشاهان کیانی، مانندِ کیقباد، کیکاووس، کیخسرو.۲. [جمع: کیان] پادشاه بزرگ؛ شاهنشاه: ◻︎ کیکردار بر اورنگ بزرگی بنشین / میگردان که جهان یاوه و گردان استا (دقیقی: ۹۵).۳. (صفت) خالص؛ پاک: ◻︎ شدستم بیشک و بیشبهه ...
-
کالپوش
لغتنامه دهخدا
کالپوش . (اِخ ) نام چمنی است نزدیک به بجنورد. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 178). چمنی بزرگ و وسیع در کثرت آب و علف مثل است . از سمتی به گرگان و از سمتی به جاجرم و از جانبی به نردین و از طرف دیگر به فرنگ فارسیان محدود است . کوهستانی است . و چشمه های خوشگوا...