کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیکاوس اول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیکاوس اول
لغتنامه دهخدا
کیکاوس اول . [ ک َ / ک ِ وو س ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) رجوع به عزالدین کیکاوس اول در همین لغت نامه واخبار سلاجقه ٔ روم ص 94 (مقدمه ) تألیف مشکور شود.
-
واژههای مشابه
-
کیکاوس ثانی
لغتنامه دهخدا
کیکاوس ثانی . [ ک َ/ ک ِ وو س ِ ] (اِخ ) رجوع به عزالدین کیکاوس ثانی و اخبار سلاجقه ٔ روم ص 104 (مقدمه ) تألیف مشکور شود.
-
جستوجو در متن
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) کیکاوس اول ابن کیخسرو اول . از سلاجقه ٔ روم (آسیای صغیر) است و از سال 607 تا 616 هَ .ق . در آنجا حکومت کرده است . (از طبقات سلاطین اسلام ص 138).
-
کیانیان
لغتنامه دهخدا
کیانیان . [ ک َ ] (اِخ ) نام سلسله ٔ کیان از پادشاهان ایران . (ناظم الاطباء). منسوب به کیان ، دومین سلسله ٔ پادشاهی از دوره ٔ تاریخ افسانه ای ایران . کریستن سن و گروهی دیگر به استناد اوستا و داستانهای ملی و دینی ساسانیان معتقدند که تاریخ کیانیان واقع...
-
طرفدار
لغتنامه دهخدا
طرفدار. [ طَ رَ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از پادشاهان است . (برهان ). پادشاه عظیم الشأن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و طرفدار عالم چهار بودند: اول کیومرث ، دوم کیقباد، سوم کیکاوس ، چهارم کیخسرو. (آنندراج ). || حاکم . (آنندراج ). حکام . (برهان ). ح...
-
بادوسبان
لغتنامه دهخدا
بادوسبان . (اِخ ) پادوسبان . پادوسپان .فاذوسفان (معرب ). رجوع به بادوسپان و پادوسبان و صور دیگر شود. بادوسبانان و صور دیگر آن ، نام سلسله ای است که گویند تا سال 881 هَ . ق . 35 تن از آنان حکومت کردند، مدت دولت آنان 841 سال بود. زامباور در معجم الانسا...
-
ذوالمنار
لغتنامه دهخدا
ذوالمنار. [ ذُل ْ م ِ ] (اِخ ) لقب ابرهةبن تبعبن رائس . یکی از ملوک یمن . گویند از آنرو بدو ذوالمنار گفتند که او نخستین کس بود که برای راهنمائی کاروانیان در راهها نصب منارها کرد. و در مجمل التواریخ و القصص آمده است که ، ملک ابرهة ذوالمنار، مائة و ثما...
-
ش
لغتنامه دهخدا
ش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به سیصد دارند. نام آن در فارسی و عربی شین است . در تهجی عبرانی که اصل تهجّی عربی است نام این ح...
-
کی
لغتنامه دهخدا
کی . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) مَلِک باشد...(لغت فرس اسدی چ اقبال ص 516). پادشاه بلندقدر و بزرگ مرتبه را گویند. (صحاح الفرس ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جبار. (مفاتیح العلوم خوارزمی ، از یادداشت ایضاً): کیقباد. کیکاوس . کیخسرو. کی لهراسب . کی بشتاسب . ک...
-
شروانشاهان
لغتنامه دهخدا
شروانشاهان . [ ش َرْ ] (اِخ ) سلسله هایی که در شروان [ شهری در قففاز ] و حوالی آن حکومت و سلطنت کرده اند. از این قرار:سلسه ٔ اول - حکام عرب شروان . افراد آن از این قرارند:1- یزیدبن مزیدبن زائده شیبانی (والی ارمنستان در عهد هارون الرشید 183 هَ . ق . ف...
-
سلجوقیان
لغتنامه دهخدا
سلجوقیان . [ س َ ] (اِخ ) سلاجقه . خاندانی ترک که از 429 هَ .ق . تا 700 هَ .ق . در آسیای غربی سلطنت کردند ظهور این خاندان در تاریخ اسلام از وقایع بزرگ و بمنزله ٔ شروع دوره ٔ جدیدی است . مقارن ابتدای استیلای این قوم خلافت دچار ضعف شده بود و هیچیک از س...
-
کیان
لغتنامه دهخدا
کیان . [ ک َ ] (اِخ ) پادشاهان کیان را نیز گفته اند که کیقباد و کیخسرو و کیکاوس و کی لهراسب باشد. (برهان ). نام سلسله ٔ دویم از پادشاهان ایران که اول ِ آنها کیقباد است و آخرین دارا، و اسکندر مقدونیایی سلطنت این سلسله را منقرض کرد. (ناظم الاطباء) : بپ...
-
کله
لغتنامه دهخدا
کله .[ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) بمعنی سر باشد مطلقاً اعم ازسر انسان و حیوان دیگر. (برهان ). رأس و سر. سر انسان و دیگر حیوانات . (ناظم الاطباء). سر. رأس . (اعم از انسان یا حیوان ). (فرهنگ فارسی معین ) : عصیان کنی و جای مطیعان طلب کنی بسیار کله رفت به...