کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیچ کیچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کیچ کیچ
/kičkič/
معنی
آهستهآهسته؛ خردخرد؛ اندکاندک: ◻︎ بهجمله خواهم یکماهه بوسه از تو بتا / به کیچکیچ نخواهم که فام من توزی (رودکی: ۵۳۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیچ کیچ
لغتنامه دهخدا
کیچ کیچ . (ص مرکب ، ق مرکب ) به تفرقه . بهره بهره . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 71). کوچک کوچک و خردخرد و اندک اندک و آهسته آهسته . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). [ به کاف ، به یاء کشیده ] قسطقسط. جزٔجزء. به تفاریق . کم کم . به اقساط . کم کم . مقسطة...
-
کیچ کیچ
فرهنگ فارسی عمید
(قید) kičkič آهستهآهسته؛ خردخرد؛ اندکاندک: ◻︎ بهجمله خواهم یکماهه بوسه از تو بتا / به کیچکیچ نخواهم که فام من توزی (رودکی: ۵۳۰).
-
کیچ کیچ
فرهنگ فارسی معین
(ص .) پراکنده ، پریشان .
-
جستوجو در متن
-
کیج کیج
لغتنامه دهخدا
کیج کیج . (ص مرکب ، ق مرکب ) کیچ کیچ . (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیچ کیچ شود.
-
کبچ کبچ
لغتنامه دهخدا
کبچ کبچ . [ ک َک َ ] (ق مرکب ) بتفرقه . بهره بهره بتفاریق . تفاریق . (فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت مؤلف ) : بجمله خواهم یکماهه بوسه از تو بتابه کبچ کبچ نخواهم که فام من توزی . رودکی .کیچ کیچ . رجوع به کیچ کیچ شود.
-
کنج کنج
لغتنامه دهخدا
کنج کنج . [ ک ِ ک ِ ] (ص ) کوچک و خرد. || (ق ) اندک . || کم کم وبهره بهره . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و به این معنی با جیم فارسی (کنچ کنچ ) هم گفته اند و به جای نون یاء حطی نیز به نظر آمده است (کیچ کیچ ) . (برهان ). و رجوع به کیچ کیچ شود.
-
یک ماهه
لغتنامه دهخدا
یک ماهه . [ ی َ / ی ِ هََ / هَِ ] (ص نسبی ) مال یک ماه . (یادداشت مؤلف ). هر چیز که بر وی یک ماه گذشته باشد. (ناظم الاطباء). گردآمده در فاصله ٔ یک ماه و منسوب به یک ماه . به مدت یک ماه : به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو بتابه کیچ کیچ نخواهم که فام م...
-
سگز
لغتنامه دهخدا
سگز. [ س ِ ] (اِخ ) نام کوهی است بسیار بلند از ولایت زابلستان مابین کیچ و مکران و دریای سند از پهلوی آن کوه میگذرد و گویند تولد رستم زال درآنجا واقع شده است و او را سگزی از آنجهت گویند. (غیاث ) (از برهان ). رجوع به سگستان شود.
-
توختن
لغتنامه دهخدا
توختن . [ تو ت َ ](مص ) توزیدن . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). این لغت از اضداد است . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) . خواستن . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ). جُستن . (برهان ). خواستن و آرزو کردن و جستن و جستجو نم...
-
کبچ
لغتنامه دهخدا
کبچ . [ ک َ ] (ص ) احمق . || معجب . خویشتن ستای . (فرهنگ اسدی نخجوانی ) : همه با حیزان حیز و همه با کبچان کبچ همه با دزدان دزد و همه با شنگان شنگ . قریعالدهر.|| (اِ) کیچ . بهره . تفرقه : کبچ کبچ . رجوع به کبچ کبچ شود. (از یادداشت مؤلف ).
-
سگزی
لغتنامه دهخدا
سگزی . [ س َ ] (اِخ ) نام کوهی است از سیستان مابین کیچ و مکران و دریای سند از پهلوی او میگذرد و تولد رستم در آن بود و در این تأمل است و بحجت نپیوسته است .(از رشیدی ). نام کوهی باشد در زابلستان و ساکنان آنجا را بنام آن کوه میخوانند و سگزیان میگویند ر...
-
کیج
لغتنامه دهخدا
کیج . (اِخ ) مستقر پادشاه مکران است . (از حدود العالم ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام اشهر مدن مکران ، و آن را کیز نیز گویند. (تاج العروس ، از یادداشت ایضاً). نام شهری و ناحیه ای است در بلوچستان ، و هم اکنون به همین نام معروف است و نزد جغرافی نو...
-
خواستن
لغتنامه دهخدا
خواستن . [ خوا / خا ت َ ] (مص ) خواهش کردن . (ناظم الاطباء). طلب کردن . طلبیدن . ابتغاء. (یادداشت مؤلف ) : مهر جویی ز من و بی مهری هده خواهی ز من و بی هده ای . رودکی .از درخت اندر گواهی خواهد اوتو بناگه از درخت اندر بگوکآن تبنگو کاندر او دینار بودآن...