کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کیپ
/kip/
معنی
۱. پر؛ انباشته.
۲. درهمرفته و بههمچسبیده؛ تنگ هم؛ چفت هم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
airtight, chock, chock-full, chockablock, hermetic, tight, tightfitting, watertight
-
جستوجوی دقیق
-
کیپ
لغتنامه دهخدا
کیپ . (اِخ ) بیست وهفتمین از خانان اوزبک خیوه (از 1158 تا حدود 1184 هَ . ق .). (از طبقات سلاطین اسلام ص 250).
-
کیپ
لغتنامه دهخدا
کیپ . (ص ) در تداول عامه ، به هم پیوسته . تنگ هم . (فرهنگ فارسی معین ). سخت متصل . بی فرجه . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- کیپ شدن در ؛ محکم پیوسته شدن دو مصراع یا محکم پیوسته شدن درِ یک مصراعی به طرفی از چارچوب . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- ...
-
کیپ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] kip ۱. پر؛ انباشته.۲. درهمرفته و بههمچسبیده؛ تنگ هم؛ چفت هم.
-
کیپ
فرهنگ فارسی معین
(ص .) (عا.) 1 - پر، انباشته ، به هم پیوسته . 2 - بسته . 3 - گرفته .
-
کیپ
دیکشنری فارسی به عربی
شدة
-
کیپ
لهجه و گویش تهرانی
محکم ،بسته،تنگ
-
کیپ
لهجه و گویش تهرانی
بسته
-
واژههای مشابه
-
کیپ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سد
-
یقه کیپ
لهجه و گویش تهرانی
پیراهن یقه بسته
-
جستوجو در متن
-
keap
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیپ
-
جَذب و جُفت
فرهنگ گنجواژه
کیپ.
-
جَزم و جُفت
فرهنگ گنجواژه
کیپ.
-
جفت وجذب
فرهنگ گنجواژه
کیپ.