کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گیوان
فرهنگ نامها
(تلفظ: givān) (= کیوان) ، ← کیوان .
-
کیوانه
فرهنگ نامها
(تلفظ: keyvāne) (کیوان + ه (پسوند نسبت)) ، منسوب به کیوان ، ← کیوان .
-
زحل
واژگان مترادف و متضاد
کیوان
-
زحل
فرهنگ واژههای سره
کیوان
-
شنبه
فرهنگ واژههای سره
کیوان شید
-
کیواندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: keyvān doxt) دختری منسوب به کیوان ، یا دختر کیوان ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
زحل
فرهنگ نامها
(تلفظ: zohal) ششمین سیاره منظومه شمسی ، کیوان .
-
ترازوسنج
لغتنامه دهخدا
ترازوسنج . [ ت َ س َ ] (نف مرکب ) سنجنده ٔ ترازو. وزّان . ترازودار : دست کیوان شده ترازوسنج سخته از خاک تا به کیوان گنج .نظامی .
-
کیوانی
لغتنامه دهخدا
کیوانی . [ ک َی ْ / ک ِی ْ ] (ص نسبی ) منسوب به کیوان . (ناظم الاطباء).
-
زاور
فرهنگ نامها
(تلفظ: zāve(a)r) ظاهراً از برخاستههای فرقه آذر کیوان است و معنای متعددی برای آن آوردهاند از جمله دلیری و یارایی .
-
دیردور
لغتنامه دهخدا
دیردور. [ دَ / دُو ] (ص مرکب ) از کواکب ، بطی ءالسیر چون کیوان . (آنندراج ) (بهار عجم ).
-
فرنسا
لغتنامه دهخدا
فرنسا. [ ] (اِ) نام عقل فلک کیوان است که زحل باشد. (انجمن آرا). در فرهنگ دساتیر و دیگر فرهنگها نیامده است .
-
فریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فَریه› [قدیمی] fa(e)rye نفرین؛ لعنت: ◻︎ بهرۀ تو آفرین میشد ز سعد مشتری / رقم خصم از نحسکیوان فریه و نفرین بُوَد (فرخی: ۴۵۱).
-
شبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زمینشناسی) šabe سنگی سیاه و درخشان؛ کهربای سیاه: ◻︎ شبی چون شبه روی شسته به قیر / نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر (فردوسی: ۳/۳۰۳).
-
سایره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سائرَة، مؤنثِ سائر] (نجوم) [قدیمی] sāyere ستارۀ گردنده؛ سیاره: ◻︎ از اختران آسمان از ثابت و از سایره / عار آید آن استاره را کاو تافت بر کیوان تو (مولوی۲: ۷۷۸).