کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیهان خدیو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کیهان خدیو
/keyhānxadiv/
معنی
۱. پادشاه عالم.
۲. پادشاه بزرگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیهان خدیو
لغتنامه دهخدا
کیهان خدیو. [ ک َ / ک ِ خ ِ / خ َ وْ ] (اِخ )به معنی بزرگ و صاحب و یگانه و پادشاه عالم و دنیا، چه کیهان به معنی دنیا و جهان و عالم ، و خدیو به معنی پادشاه و صاحب و یگانه باشد، و این لفظ را به جز باری تعالی بر کسی دیگر اطلاق نکنند بر خلاف خدایگان . (ب...
-
کیهان خدیو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] keyhānxadiv ۱. پادشاه عالم.۲. پادشاه بزرگ.
-
واژههای مشابه
-
کیهان خدای
لغتنامه دهخدا
کیهان خدای . [ ک َ / ک ِ خ ُ ] (اِخ ) خدای کیهان . خدای جهان . خداوند عالم : چو نیکی نمایدْت کیهان خدای تو با هر کسی نیز نیکی نمای . فردوسی .چنین پنج هفته خروشان به پای همی بود در پیش کیهان خدای .فردوسی .
-
کیهان دیده
لغتنامه دهخدا
کیهان دیده . [ ک َ / ک ِ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) رجوع به گیهان دیده شود.
-
کیهانرخ
فرهنگ نامها
(تلفظ: keyhān rox) ویژگی آن که چهرهاش همچون جهان ، گیتی و آسمان است ؛ (به مجاز) بسیار زیبا رو .
-
زایجه ٔ کیهان
لغتنامه دهخدا
زایجه ٔکیهان . [ ج َ / ج ِ ی ِ ک َ / ک ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) زایجه ٔ عالم در بوندهشن به اسم زایجه ٔ کیهان است . و در کتب عربی به اصطلاح طالع العالم ذکر شده . (گاه شماری در ایران قدیم تألیف تقی زاده ص 326). ورجوع به زایجه ، زایجه ٔ عالم و زایرج...
-
cosmological principle
اصل کیهانشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] اصلی که بر مبنای آن هیچ نقطۀ ممتازی در کیهان وجود ندارد
-
cosmological constant
ثابت کیهانشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ضریب جملۀ رانشی در معادلههای میدان گرانش نسبیتی که این رانش را با ربایش گرانشی به ترازمندی میرساند
-
geocosmologist
زمینکیهانشناس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] کسی که به مطالعۀ منشأ زمینشناختی و تاریخچۀ زمین میپردازد
-
geocosmology
زمینکیهانشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] مطالعۀ منشأ زمینشناختی و تاریخچۀ زمین
-
cosmogenous sediment, cosmic sediment
رسوب کیهانزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، زمینشناسی] رسوبات حاصل از تهنشینی غبارهای کیهانی یا ذرات ریز شخانهای در محیطهای رسوبی
-
جستوجو در متن
-
خدیو
لغتنامه دهخدا
خدیو. [ خ ِ / خ َ ی ْ وْ ] (اِ) پادشاه . (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (انجمن آرای ناصری ). شاه . ملک . سلطان . (یادداشت بخط مؤلف ). در لغت فرس آمده «خدیو» خداوند بود. و از این جهت گویند کشورخدیو و کیهان خدیو : سیامک بدست خود و رای ...
-
پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی:pataxšā] ‹پادشا، پادشه› pād[e]šāh ۱. فرمانروای مقتدر و صاحب تاجوتخت؛ سلطان؛ ملک؛ شهریار؛ خدیو؛ خسرو؛ کشورْخدا؛ کیهانخدیو.۲. [قدیمی، مجاز] مسلط.