کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیهانرخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیهانرخ
فرهنگ نامها
(تلفظ: keyhān rox) ویژگی آن که چهرهاش همچون جهان ، گیتی و آسمان است ؛ (به مجاز) بسیار زیبا رو .
-
واژههای مشابه
-
کیهان
لغتنامه دهخدا
کیهان . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) جهان . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 405). عالم . و در فرهنگ به کاف فارسی گفته . (فرهنگ رشیدی ). به معنی جهان و روزگار و دنیاباشد. و با کاف فارسی هم درست است . (برهان ). به معنی عالم است ، و کیهان خدیو یعنی پادشاه عالم . (انجمن آ...
-
کیهان
فرهنگ نامها
(تلفظ: keyhān) گیهان ، جهان ، عالم ، گیتی ، مجموعهی همه اشیا و پدیدههای موجود در هستی ، آسمان.
-
کیهان
واژگان مترادف و متضاد
۱. جو، سپهر، فضا ۲. جهان، دنیا، عالم، گیتی
-
کیهان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gēhān] ‹گیهان› keyhān ۱. جهان؛ روزگار؛ دنیا؛ عالم.۲. (نجوم) مجموع سیارات منظومۀ شمسی.۳. (نجوم) فضایی که ستارگان در آن واقع شدهاند.
-
کیهان
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ) (اِ.) جهان ، روزگار، دنیا.
-
رخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. چهره، رخسار، رخساره، رو، سیما، صورت، عارض، عذار، قیافه، وجه ۲. برج، قلعه ۳. پهلوان، جنگجو، گرد ۴. سیمرغ، عنقا
-
رخ
واژگان مترادف و متضاد
رخنه، شکاف
-
cleavage
رَخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] شکست کانی در امتداد سطوح بلورشناختی آن
-
رخ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) 1 - رخنه ، شکاف . 2 - خط هایی که از کشیدن سوهان بر روی فلزات ایجاد شود.
-
رخ
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (اِ.) 1 - گونه ، چهره ، هر یک از دو طرف گونه . 2 - سوی ، طرف . 3 - عنان اسب ، افسار.
-
رخ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ معر. ] (اِ.) یکی از مهره های شطرنج که به شکل برج است .
-
رخ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) پرنده ای موهوم و بزرگ مانند سیمرغ و عنقا.
-
رخ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص . اِ.) جنگجو، پهلوان .