کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کین ایرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کین وری
لغتنامه دهخدا
کین وری . [ وَ ] (حامص مرکب ) بدخواهی و دشمنی و بداندیشی . (ناظم الاطباء). عداوت . کینه توزی : کز سر کین وری و بدخویی درحق من دعای بد گویی . نظامی .کارگاه خشم گشت و کین وری کینه دان اصل ضلال و کافری . مولوی .رجوع به کین ور شود.
-
گرم کین
لغتنامه دهخدا
گرم کین . [ گ َ ] (ص مرکب ) کنایه از دشمن قوی . (آنندراج ). آنکه کینه اش قوی بود : سردنفس بود سگ گرم کین روبه از آن دوخت مگر پوستین . نظامی .شکایت کرد پیش هم نشینان که بد باشد جفای گرم کینان .امیرخسرو (از آنندراج ).
-
گرم کین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گرمکینه› [قدیمی، مجاز] garmkin آنکه کینهای سخت دارد.
-
کین سیاوش
فرهنگ فارسی معین
(وُ) (اِمر.) = کینة سیاوش : نام لحن بیستم از سی لحن باربد.
-
کین توزی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) دشمنی ، انتقام جویی .
-
کین خواستن
فرهنگ فارسی معین
(خا تَ) (مص م .)انتقام جُستن .
-
کین خواهی
فرهنگ فارسی معین
(خا) (حامص .) انتقام جویی .
-
بیش کین
لغتنامه دهخدا
بیش کین . (ص مرکب ) بسیارکینه . سخت کینه توز. سخت کینه ور. که کینه بسیار دارد : چرا بیش کین خواند او را سپهرکه هست از دگر خسروان بیش مهر. نظامی .بداندیش کم مهر و او بیش کین .نظامی .
-
کین خواه
دیکشنری فارسی به عربی
منتقم
-
کین پیزى
لهجه و گویش بختیاری
kin-pizi کون پیزى، پشتکار، توان کار کردن kin-pizi nâra>:توان کار کردن ندارد، تنبل است> .
-
کین سُرّه
لهجه و گویش بختیاری
kin sorra با کون سُریدن، حرکت کردن کودک با کشیدن نشیمن خود بر روى زمین.
-
رست کین
واژهنامه آزاد
سکسکه (صدای گلو)
-
کین آب زنک
لغتنامه دهخدا
کین آب زنک . [ زَ ن َ ] (اِ مرکب ) کون آب زنک . چچلاس . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به چچلاس و کون آب زنک شود.
-
کین نشینا ناره
لهجه و گویش بختیاری
kin-e nešinâ nâra کون نشستن ندارد، قرار و آرام ندارد.
-
جستوجو در متن
-
کینه ٔ ایرج
لغتنامه دهخدا
کینه ٔ ایرج . [ ن َ / ن ِ ی ِ رَ ] (اِخ ) به معنی کین ایرج است که نام لحن نوزدهم باشد از سی لحن باربد. (برهان ). نام لحن نوزدهم از سی لحن باربد. (ناظم الاطباء). رجوع به کین ایرج شود.