کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیلوگرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کیلوگرم
/kilu(o)g[e]ram/
معنی
واحد اندازهگیری وزن، برابر با هزار گرم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
kilogram
-
جستوجوی دقیق
-
کیلوگرم
لغتنامه دهخدا
کیلوگرم . [ل ُ گْرَ / گ ِ رَ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) وزنه ای که معادل است با هزار گرم . (ناظم الاطباء). واحدی عمده برای وزن ، و آن معادل هزار گرم است . (فرهنگ فارسی معین ). وزن یک کیلوگرم معادل است با سیزده سیر و پنج مثقال . (از یادداشت به خط مرحوم ده...
-
کیلوگرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: kilogramme] (فیزیک) kilu(o)g[e]ram واحد اندازهگیری وزن، برابر با هزار گرم.
-
کیلوگرم
فرهنگ فارسی معین
(گِ رَ) [ فر. ] (اِمر.) واحدی عمده برای وزن و آن معادل هزارگرم است .
-
واژههای مشابه
-
یک هزارم کیلوگرم
دیکشنری فارسی به عربی
غرام
-
یک کیلوگرم معادل هزارگرم
دیکشنری فارسی به عربی
کيلو
-
واحد وزنی برابر با 0001 کیلوگرم
دیکشنری فارسی به عربی
طن
-
جستوجو در متن
-
kilos
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیلوگرم، کیلو، یک کیلوگرم معادل هزار گرم
-
kilo
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیلوگرم، کیلو، یک کیلوگرم معادل هزار گرم
-
kilorad
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیلوگرم
-
kilograin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیلوگرم
-
kph
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیلوگرم
-
kilims
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیلوگرم
-
KB
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیلوگرم