کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیفیت صوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
environmental quality
کیفیت محیطزیست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] وضعیت محیطزیست در مکانی خاص که یا بهصورت عینی یعنی با استفاده از نشانگرهای زیستمحیطی تعریف میشود یا بهصورت ذهنی یعنی باتوجهبه جاذبهها و زیبایی چشماندازهای آن
-
broadcast quality
کیفیت مناسب پخش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] سطح قابلقبولی از کیفیت تصویر یا نشانک/ سیگنال برای پخش برنامههای رادیویی یا تلویزیونی
-
ambient air quality
کیفیت هوای آزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] میزان غلظت گوگرددیاکسید در هوای آزاد
-
air quality criteria
معیارهای کیفیت هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] سطحی از آلودگی هوا و مدت تماس با آن که اگر از آن اندازه فراتر رود، اثرات منفی بر تندرستی و بهزیستی میگذارد
-
acceptable quality level
سطح پذیرفتنی کیفیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] درصد قابلقبول اقلام معیوب در یک دسته کالا اختـ . سَپَک AQL
-
index of nutritional quality, INQ
شاخص کیفیت تغذیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] نمایهای برای نشان دادن محتوای تغذیهای یک غذا یا رژیم غذایی
-
air quality index
شاخص کیفیت هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] شاخصی برای گزارش روزانۀ کیفیت هوا
-
حالت و کیفیت
فرهنگ گنجواژه
وضعیت.
-
جستوجو در متن
-
ارتفاع صوت
واژهنامه آزاد
بلندی صدا. قله و اوج صدا. میزان کیفیت بلندی صوت و صدا
-
شرق
لغتنامه دهخدا
شرق . [ ش َ رَ / ش َ رَ ق ق ] (اِ صوت ) صدای به هم خوردن دو چیز. (یادداشت مؤلف ).- شرق دست ؛ آوایی که از خوردن کف دست به جایی آید، همچون : سینه زدن و غیره . ضرب شست : گاه بگشوده گریبان ، روز تا شب سینه رادر معابر از شرق دست گلگون می کنند. ملک الشعر...
-
شرشر
لغتنامه دهخدا
شرشر. [ ش ُ ش ُ ] (اِ صوت ) حکایت صوت ریختن آب از بلندی . آواز ریختن آب از ناودان و مانند آن . حکایت صوت ریختن بول و جز آن . آواز کمیز چون بریزد. (یادداشت مؤلف ). صدای ریزش باران شدید و سیل آسا. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). || قیدی برای بیان ک...
-
غناء
لغتنامه دهخدا
غناء. [ غ ِ ] (ع اِ) سرود. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). آواز خوش که طرب انگیزد. سرود. (منتهی الارب ). نغمه و سرودخوانی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آواز خوش طرب انگیز، و قیاس در آن ضم غین یعنی غُناء است چه آن به صوت دلالت میکند، و غُناء بمعنی...
-
کمیت
لغتنامه دهخدا
کمیت . [ ک َم ْ می ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) چندی . (غیاث ) (آنندراج ). چندی . کمیة. (فرهنگ فارسی معین ). چندی . مقابل کیفیت ؛ چونی ، چگونگی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ) مقدار چیزی که سنجیده شود یا پیموده شود یا شمرده شود. (غیاث ) (آنندراج ...
-
حالت
لغتنامه دهخدا
حالت . [ ل َ ] (ع اِ)گشت ِ هر چیزی . حال . || کیفیت آدمی و آنچه آدمی بر آنست . طریقة. (منتهی الارب ). وضع. شأن . (المنجد). حال : کلة. حیبة. حوبة. حسة. حاذة. (منتهی الارب ). ج ، حال ، حالات : تبّة؛ حالت سخت . (منتهی الارب ) : از آن شرح کردن نباید که ...
-
صورت
لغتنامه دهخدا
صورت . [ رَ ] (ع اِ) صورة. هیأت . خلقت . (السامی ). شکل . شاره . تمثال . نقش . نگار : ای قامت تو بصورت کاونجک هستی تو بچشم هر کسی بلکنجک . شهید بلخی .ای عاشق دلسوزه بدین جای سپنجی همچون شمنی چینی بر صورت فرخار. (منسوب به رودکی ).غریب نایدش از من غری...