کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیغباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیغباد
لغتنامه دهخدا
کیغباد. [ ک َ / ک ِ غ ُ ] (ص مرکب ) به معنی عادل بر حق باشد، چه کی به معنی عادل و غباد برحق است . (برهان ) (آنندراج ). عادل بر حق . (ناظم الاطباء). از: کی + غباد. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به کی و غباد و قباد شود.
-
کیغباد
لغتنامه دهخدا
کیغباد.[ ک َ / ک ِ غ ُ ] (اِخ ) نام پادشاهی بوده مشهور در ایران ، و در عهد او پادشاهی بزرگتر از او نبود، صد سال پادشاهی و ملک رانی کرد، و در این زمان کیقباد نویسند که به جای غین ، قاف باشد، و در فرس قدیم حرف قاف نیست . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به کی...
-
واژههای همآوا
-
کیقباد
لغتنامه دهخدا
کیقباد. [ ک َ / ک ِ ق ُ ] (اِخ ) رجوع به کیغباد شود.
-
کیقباد
لغتنامه دهخدا
کیقباد. [ ک َ / ک ِ ق ُ ] (اِخ ) نام اولین پادشاه از سلسله ٔ کیان . (ناظم الاطباء). نام پادشاهی عظیم الشأن از ایران که کمال عیاش بود و صد سال پادشاهی کرد. (غیاث ) (آنندراج ). کیقباد سرسلسله ٔ پادشاهان کیانی است . راجع به او و پادشاهان دیگر این سلسله...
-
کیقباد
لغتنامه دهخدا
کیقباد. [ ک َ / ک ِ ق ُ] (اِخ ) لقب معزالدین که پادشاه دهلی و ممدوح امیرخسرو بود. (آنندراج ). دهمین از سلاطین مملوک هند از 686 تا 689 هَ . ق . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کیقباد
لغتنامه دهخدا
کیقباد. [ ک ِ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرمادوز است که در بخش کلیبر شهرستان اهر واقع است و 129 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کیقباد
فرهنگ نامها
(تلفظ: key qobād) به معنی ' کی محبوب و سرور گرامی' ؛ (در اعلام) نام نخستین پادشاه سلسلهی کیانی؛ نام دو تن از پادشاهان سلجوقیان آسیای کوچک (صغیر) .
-
جستوجو در متن
-
کیقباد
لغتنامه دهخدا
کیقباد. [ ک َ / ک ِ ق ُ ] (اِخ ) رجوع به کیغباد شود.
-
کیانیان
لغتنامه دهخدا
کیانیان . [ ک َ ] (اِخ ) نام سلسله ٔ کیان از پادشاهان ایران . (ناظم الاطباء). منسوب به کیان ، دومین سلسله ٔ پادشاهی از دوره ٔ تاریخ افسانه ای ایران . کریستن سن و گروهی دیگر به استناد اوستا و داستانهای ملی و دینی ساسانیان معتقدند که تاریخ کیانیان واقع...
-
کیقباد
لغتنامه دهخدا
کیقباد. [ ک َ / ک ِ ق ُ ] (اِخ ) نام اولین پادشاه از سلسله ٔ کیان . (ناظم الاطباء). نام پادشاهی عظیم الشأن از ایران که کمال عیاش بود و صد سال پادشاهی کرد. (غیاث ) (آنندراج ). کیقباد سرسلسله ٔ پادشاهان کیانی است . راجع به او و پادشاهان دیگر این سلسله...
-
کی
لغتنامه دهخدا
کی . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) مَلِک باشد...(لغت فرس اسدی چ اقبال ص 516). پادشاه بلندقدر و بزرگ مرتبه را گویند. (صحاح الفرس ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جبار. (مفاتیح العلوم خوارزمی ، از یادداشت ایضاً): کیقباد. کیکاوس . کیخسرو. کی لهراسب . کی بشتاسب . ک...