کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیش کیش و پیش پیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیش کیش و پیش پیش
فرهنگ گنجواژه
رفتار با ملایمت .
-
واژههای مشابه
-
cult temple
کیشمعبد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] معبدی که به برگزاری آیینی خاص برای یک خدای معین اختصاص دارد
-
cult image
کیشنمود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هرنوع شیء انسانساخت که در اجرای مراسم آیینی به کار رود
-
جستوجو در متن
-
ملة
لغتنامه دهخدا
ملة. [ م ِل ْ ل َ ] (ع اِ) کیش . دین . (ترجمان القرآن ). کیش . (السامی ) (مهذب الاسماء). کیش و شریعت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شریعت و دین . ج ، ملل . (ناظم الاطباء). شریعت یا دین و گویند ملة و طریقة یکی است و آن اسم است از «املیت الکتاب »، سپس به...
-
قربان
لغتنامه دهخدا
قربان . [ ق ُ ] (ع مص ) نزدیک گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). قِرْبان . (منتهی الارب ). رجوع به قِرْبان شود. || (اِ) آنچه بدان تقرب به خدا جویند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). چیزی که در راه خدای تعالی تصدق کنند و بدان تقرب جویند به خدای تعا...
-
گبرکی
لغتنامه دهخدا
گبرکی . [ گ َ رَ ] (ص نسبی ) هر چه منسوب به گبران است . (انجمن آرا) (آنندراج ). || (حامص ) مجوسیّت . (مهذب الاسماء). زردشتی بودن : هیچ ملک دین گبرکی را چندان نصرت نکرد که او [ گشتاسب ] کرد. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).که دین مسیحا ندارد [ شاپور شاه ] درست ...
-
پیش بودن
لغتنامه دهخدا
پیش بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) مقدم بودن . جلو بودن . اقدم بودن . تقدم داشتن . سابق بودن . برتری داشتن . || وجهه ٔ کسی یا چیزی بودن . مقابل و برابر او بودن . منظور نظر او بودن : نیا را همین بود آیین و کیش پرستیدن ایزدی بود پیش . فردوسی .رجوع به پیش در ...
-
خون از پیش بردن
لغتنامه دهخدا
خون از پیش بردن . [ اَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از کشتن کسی و از عهده ٔ جواب آن برآمدن . (آنندراج ) : ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد کیش خون من چون ناکسی آسان بود بردن ز پیش .مولانا وحشی (از آنندراج ).
-
shooed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضرب و شتم، کیش کیش کردن، باکیش فرار دادن
-
پس و پیش نگریستن
لغتنامه دهخدا
پس وپیش نگریستن . [ پ َ س ُ ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) یا پس و پیش نگه کردن . گذشته و آینده را بنظر داشتن . به قبل و بعد اندیشیدن . عاقبت اندیشیدن : شنیدم که راهی [ دین زرتشت ] گرفتی تباه بخود روز روشن بکردی سپاه ...تبه کردی آن پهلوی کیش راچرا ننگریدی ...
-
دین و آئین
فرهنگ گنجواژه
کیش.
-
آنوشا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ānušā) مذهب و کیش .
-
هم دین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hamdin دو یا چند تن که دارای یک کیش و آیین باشند؛ همکیش.