کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیش کردن/ دادن/زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پرخاش کیش
لغتنامه دهخدا
پرخاش کیش . [ پ َ ] (ص مرکب ) رزم آور. شجاع . دلیر. پرخاشخر. پرخاشجوی : بگویش که ما راچه آمد به پیش ازین نامور مرد پرخاش کیش .فردوسی .
-
پهلوی کیش
لغتنامه دهخدا
پهلوی کیش . [ پ َ ل َ ] (ص مرکب ) که دین پهلوی دارد. متدین بدین پهلوی . متدین بکیش ایرانیان باستان : تبه کردی آن پهلوی کیش راچرا ننگریدی پس و پیش را.دقیقی (از شاهنامه ٔ فردوسی ).
-
بی کیش
لغتنامه دهخدا
بی کیش . (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + کیش ) بی دین . بی ایمان . کافر. رجوع به کیش شود.
-
تنگ کیش
لغتنامه دهخدا
تنگ کیش . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اربعه ٔ پایین است که در بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد واقع است و 313 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
خوب کیش
لغتنامه دهخدا
خوب کیش . (ص مرکب ) خوش عقیده : شنیدم که یوسف شه خوبکیش دگرباره اسباط را خواند پیش .شمسی (یوسف و زلیخا).
-
پرخاش کیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] parxāškiš آنکه همیشه در جنگ و پیکار است؛ جنگجو؛ پرخاشجو: ◻︎ بگویش که ما را چه آمد به پیش / از این نامور مرد پرخاشکیش (فردوسی۲: ۱۰۳۷).
-
پهلوی کیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pahlavikiš آنکه کیش ایرانیان باستان دارد؛ زردشتی: ◻︎ رها کردی آن پهلویکیش را / چرا ننگریدی پسوپیش را (اسدی: ۵۵).
-
راست کیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] rāstkiš کسی که از روی راستی و درستی به کیش و مذهب خود پایبند است؛ آنکه عقیدۀ مذهبی راست و درست دارد؛ راستدین.
-
ستم کیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] setamkiš ظالم؛ ستمگر.
-
هم کیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) hamkiš دو تن که یک دین و یک مذهب داشته باشند؛ هممذهب.
-
تغییر کیش
دیکشنری فارسی به عربی
تحويل
-
بد کیش
دیکشنری فارسی به عربی
اثيم , غير متدين
-
کیش کاور
واژهنامه آزاد
خمیازه
-
هم کیش
واژهنامه آزاد
هم دین، هم آیین
-
قُربان و کیش
فرهنگ گنجواژه
تیردان.