کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیش کردن
لغتنامه دهخدا
کیش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن مرغ با گفتن کیش . زجر کردن پرندگان با گفتن لفظ کیش . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیش (اِ صوت ) شود.
-
کیش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مريض
-
واژههای مشابه
-
کیش کیش مگسینا
لهجه و گویش تهرانی
برای راندن افراد گفته میشود
-
کیش کیش و پیش پیش
فرهنگ گنجواژه
رفتار با ملایمت .
-
ظلم کیش
لغتنامه دهخدا
ظلم کیش . [ ظُ ] (ص مرکب ) ستم پیشه : ز رای روشن و تدبیر ملک پرور اوست که دادکیشان بیشند وظلم کیشان کم .سوزنی .
-
کیش برگرفتن
لغتنامه دهخدا
کیش برگرفتن . [ ب َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) راه و آیین آموختن . طریقت جستن : گیومرث شد بر جهان کدخدای نخستین به کوه اندرون ساخت جای دد و دام و هر جانور کش بدیدز گیتی به نزدیک او آرمید...به رسم نماز آمدندیش پیش از آن جایگه برگرفتند کیش .فردوسی .
-
کیش دادن
لغتنامه دهخدا
کیش دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح شطرنج ) خبر دادن حریف را با گفتن کیش که شاه در معرض خطر است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیش (اِ) شود.
-
کیش فدا
لغتنامه دهخدا
کیش فدا. [ ش ِ ف ِ / ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه از کتب اخبار سلف معلوم می شود چنان است که قبل از این از اعاظم و اکابر که به جنگ می رفتند کیشی مرصع و مزین به جواهر می داشتند که اگر حال جنگ منقلب گردد و دشمن از پی ایشان درآید در وقتی که نزدیک ...
-
کیش خاله
لغتنامه دهخدا
کیش خاله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پره سر طالشدولاب است که در بخش رضواندره ٔ شهرستان طوالش واقع است و 114 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کیش خاله
لغتنامه دهخدا
کیش خاله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماسال است که در بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش واقع است و 446 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کیش دره
لغتنامه دهخدا
کیش دره . [ دَ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماسوله است که در بخش مرکزی شهرستان فومن واقع است و 184 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کیش مات
لغتنامه دهخدا
کیش مات . (اِ مرکب ) (اصطلاح شطرنج ) هنگامی است که مهره ٔ شاه به طریقی کیش شود که قادر به هیچ نوع حرکتی نباشد حریف ، شاه مات می شود و بازی را می بازد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به «کیش » (اِ) و «مات » شود.
-
کیش مند
لغتنامه دهخدا
کیش مند. [ ک َ / ک ِ / ک َ ی ِ م َ ] (ص مرکب ) به معنی جباری و قهاری باشد به لغت زند و اوستا. (برهان ) (آنندراج ). به لغت زند،جبار و قهار و توانا. (ناظم الاطباء). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان . رجوع به فرهنگ دساتیر ص 262 شود.
-
کول کیش
لغتنامه دهخدا
کول کیش . (اِ مرکب ) کوله خاس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوله خس . رجوع به کوله خس و کوله خاس شود.