کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیش و فیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیش و فیش
فرهنگ گنجواژه
کیش و پیش.
-
واژههای مشابه
-
کیش کیش مگسینا
لهجه و گویش تهرانی
برای راندن افراد گفته میشود
-
کیش دادن
لغتنامه دهخدا
کیش دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح شطرنج ) خبر دادن حریف را با گفتن کیش که شاه در معرض خطر است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیش (اِ) شود.
-
کیش کردن
لغتنامه دهخدا
کیش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن مرغ با گفتن کیش . زجر کردن پرندگان با گفتن لفظ کیش . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیش (اِ صوت ) شود.
-
cult temple
کیشمعبد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] معبدی که به برگزاری آیینی خاص برای یک خدای معین اختصاص دارد
-
cult image
کیشنمود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هرنوع شیء انسانساخت که در اجرای مراسم آیینی به کار رود
-
نخوت کیش
لغتنامه دهخدا
نخوت کیش . [ ن َخ ْ / ن ِخ ْ وَ ] (ص مرکب ) نخوت پیشه . نخوت فروش . (ناظم الاطباء). متکبر. مغرور.
-
نکوهیده کیش
لغتنامه دهخدا
نکوهیده کیش . [ ن ِ دَ / دِ ] (ص مرکب ) بدکیش . بدمذهب : پس از چند سال آن نکوهیده کیش قضا حالتی صعبش آورد پیش .سعدی .
-
تبه کیش
لغتنامه دهخدا
تبه کیش . [ ت َ ب َه ْ ] (ص مرکب ) تباه کیش . رجوع به تباه کیش شود.
-
لاف کیش
لغتنامه دهخدا
لاف کیش . (ص مرکب ) معتاد به لاف : لاف کیشی ، کاسه لیسی طبل خواربانگ طبلش رفته اطراف دیار.مولوی .
-
اخلاص کیش
لغتنامه دهخدا
اخلاص کیش . [ اِ ] (ص مرکب ) اخلاصمند. دارای خلوص نیت .
-
اندیشه کیش
لغتنامه دهخدا
اندیشه کیش . [ اَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه معتاد به اندیشه است . آنکه عادت بتفکر دارد. || آنکه همواره خیالات فاسد در سر پروراند. خیالاتی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
پرخاش کیش
لغتنامه دهخدا
پرخاش کیش . [ پ َ ] (ص مرکب ) رزم آور. شجاع . دلیر. پرخاشخر. پرخاشجوی : بگویش که ما راچه آمد به پیش ازین نامور مرد پرخاش کیش .فردوسی .
-
بی کیش
لغتنامه دهخدا
بی کیش . (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + کیش ) بی دین . بی ایمان . کافر. رجوع به کیش شود.