کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیسی
لغتنامه دهخدا
کیسی . [ سا ] (ع ص ، اِ) ج ِ کیّس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به کیّس شود.
-
کیسی
لغتنامه دهخدا
کیسی . [ کیس ْ سی ] (اِخ ) کاس سو. (ایران باستان ص 157). رجوع به کاس سو و کاسیان شود.
-
واژههای همآوا
-
کیصی
لغتنامه دهخدا
کیصی . [ صا ] (ع ص ) آنکه تنها خورد و تنها فرودآیدو همواره در بند غم خویش باشد و پروای کسی ندارد. کَیْصی ̍. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): فلان کیصی ؛ فلان تنها می خورد و تنها زیست می کند و در بند غم خویش است و پروای کسی ندارد. (ناظم ال...
-
کیصی
لغتنامه دهخدا
کیصی . [ ک َ صا ] (ع ص ) رجوع به مدخل قبل شود.
-
جستوجو در متن
-
casey
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیسی
-
Casey Jones
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیسی جونز
-
Casey Stengel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیسی استنگل
-
آژنگ ناکی
لغتنامه دهخدا
آژنگ ناکی . [ ژَ ] (حامص مرکب ) صفت و چگونگی آژنگ ناک . شکن ، شکنج ، چین ، نورد، انجوغ گرفتگی . چین خوردگی . || انقباض . || تشنج . || کیسی .
-
کوسیان
لغتنامه دهخدا
کوسیان . [ کُس ْ سیا ] (اِخ ) کوسی ها . کشو. کاسو.کاسی . کیسی . کوسی . کاس سیت . و رجوع به کاسیان در همین لغت نامه و ایران باستان ج 2 صص 1907-1909 شود.
-
کاسیت
لغتنامه دهخدا
کاسیت . [ کاس ْ سی ] (اِخ ) کاسی ها یا کاسیت ها (اروپائی شده ٔ گشو) بابل را گرفته تقریباً ششصد سال در آنجا سلطنت کردند. (از ایران باستان ج 2 ص 1907). و رجوع به کوس سی ، کش شو، کیسی ، کوس سأیی شود.
-
کاس سو
لغتنامه دهخدا
کاس سو. (اِخ ) در مغرب ایران مردمانی بوده اند موسوم به کاس سو که نژاد آنها محققاً معلوم نیست ، اینها همان مردم اند که در تاریخ بابل و عیلام ذکرشان گذشت و مورخین یونانی آنها را «کوسیان » یا «کیسی » نامیده اند. (ایران باستان ص 157).
-
کیس
لغتنامه دهخدا
کیس . [ ک َی ْ ی ِ ] (ع ص ) زیرک . (دهار). زیرک و ظریف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زیرک و ظریف و باکیاست . ج ، کَیْسی ̍ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زیرک و دانا. (غیاث ). زیرک . باهوش . ج ، اکیاس . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در صنعت اصح...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی غازی بیهقی مکنی به ابوالقاسم و ملقب به شمس الائمة. بیهقی در کتاب الوشاح آرد که این اسماعیل به شمس بیهقی معروف است . وی فنون آداب را جامع و مفاتیح حکمت و فصل الخطاب را حائز بود. بمرو اقامت گزید و در آنجا توطن کرد...