کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیسه ای متورم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کیسه مال
لغتنامه دهخدا
کیسه مال . [ س َ / س ِ ] (نف مرکب ) دلاک و شخصی که در حمام بدنهای مردم به کیسه مالش دهد. (آنندراج ). دلاک و آنکه در حمام کیسه بر بدن می مالد. (ناظم الاطباء). کیسه کش : سعی آن چنان خوش است که مانند کیسه مال از پرهنر ز کیسه ٔ خالی برآورد. محسن تأثیر (...
-
کیسه وران
لغتنامه دهخدا
کیسه وران . [ س َ / س ِ وَ ] (اِ مرکب ) حیوانات کیسه دار. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کیسه داران شود.
-
گران کیسه
لغتنامه دهخدا
گران کیسه . [ گ ِ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) کنایه از ممسک و بخیل . (آنندراج ).
-
کیسۀ آب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← درونشامۀ رویان
-
pouch
کیسهبالشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] کیسۀ بالشمانند تهیهشده از ورقههای یکلایه یا چندلایۀ پلاستیکی که از آن برای بستهبندی غذا استفاده شود
-
bag-in-drum
کیسهدربشکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی بستهبندی عموماً برای مایعات که در آن مادۀ غذایی را درون کیسه میریزند و درزگیری میکنند و سپس کیسه را برای افزایش مقاومت در برابر فشار در درون بشکه قرار میدهند
-
bag-in-box
کیسهدرجعبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی بستهبندی که در آن مادۀ غذایی را درون کیسه میریزند و درزگیری میکنند و سپس کیسه را در درون جعبه قرار میدهند
-
کیسۀ صفرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← زَهره
-
pollen sac
کیسۀ گَرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] محفظهای در بساک که محتوی دانههای گَرده است
-
pneumatocyst
کیسۀ هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] شناوری پُر از هوا در برخی از انواع جلبکهای پُرسلولی
-
هم کیسه
لغتنامه دهخدا
هم کیسه . [ هََ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) جمعالمال . دو تن که در مال ، یکدیگر را شریک دانند : یار هم کاسه هست بسیاری لیک هم کیسه کم بُوَد باری .سنائی .
-
کیسه بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] kisebor دزدی که پول مردم را از جیب آنان میدزدد؛ جیببر.
-
کیسه داران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] (زیستشناسی) kisedārān گروهی از پستانداران که در زیر شکم آنها کیسهای است که بچههای خود را در آن میپرورانند.
-
کیسه کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] kisekeš کسی که در گرمابه بدن مردم را کیسه میکشد؛ دلاک.
-
کیسه کشیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. سُریانی] (زیستشناسی) kisekašiš گیاهی علفی با گلهای سفید و میوهای شبیه کیسهای کوچک که در طب قدیم برای بندآوردن خون به کار میرفته.